مروت های گردون جور و احسانش ستم از سعیدا غزل 275
1. مروت های گردون جور و احسانش ستم باشد
غم اول لقمهٔ این [خوان و] الوانش الم باشد
...
1. مروت های گردون جور و احسانش ستم باشد
غم اول لقمهٔ این [خوان و] الوانش الم باشد
...
1. مانند کوی جانان کوی دگر نباشد
جنت اگر چه خوب است ز این خوبتر نباشد
...
1. اگر آن مه برآید صبح صادق، شام من باشد
چو خورشیدم دگر آغاز من انجام من باشد
...
1. هر آن تنی که گرفتار پیرهن باشد
چو مرده ای است که او زنده در کفن باشد
...
1. می تلخ و چمن پرگل، ساقی نمکین باشد
آیا که چنین گفتم در روی زمین باشد
...
1. سیلی که در این راه گذر داشته باشد
از خانهٔ دیوانه خبر داشته باشد
...
1. گر مطلب تو جنگ است صلح و صفا چه باشد
ور آشتی است در دل جور و جفا چه باشد
...
1. کسی گرد کوی تو گردیده باشد
که صد بار سر زیر پا دیده باشد
...
1. به رو تو را چو خط مشکبار پیدا شد
غبار آینه را اعتبار پیدا شد
...
1. دل ها به یاد صحبت مستان کباب شد
معموره ها ز دولت خوبان خراب شد
...
1. نقاش طرح صورت آن را چسان کشد
آن دسترس کجاست که کس نقش جان کشد
...
1. از نگاه غیرجانان چهره در هم می کشد
روی گل شرمندگی از چشم شبنم می کشد
...