آثار ادیب صابر

صفحه 6 از 11
11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر

1 بسته است رنگ روی مرا بر میان خویش کرده سرشک چشم مرا در دهان خویش

2 گر بر میان ستم کند از بستن کمر بر من همان کند که کند بر میان خویش

3 از بس که هست یاد لبش بر زبان من یابم حلاوت لب او در زبان خویش

4 دارد ز پرنیان تن و کرده تن مرا چون تار پرنیان زغم پرنیان خویش

1 دیدم کنار خویش تهی از نگار خویش من بی نگار خویش نخواهم کنار خویش

2 چشمم نگار کرد کنار مرا به خون چون در کنار خویش ندیدم نگار خویش

3 تا غمگسار خویش لقب کردمش زعشق جز غم ندید جان من از غمگسار خویش

4 گر چشم شوخ او نفکندی مرا ز راه نفکندمی به بارگه عشق بار خویش

1 چو دیده دید بر آن روی آبدار آتش دوید بر سرم از عشق آن نگار آتش

2 گر اتفاق نباشد میان آتش و آب چگونه گشت بر آن عارض آبدار آتش

3 ز عشق عارض او غمگسارم آتش است بران گری که گرفته است غمگسار آتش

4 اگرچه مانده ام از عاشقی در آتش دل مرا خوش است که ماند به روی یار آتش

1 ستم کردست بر جانم سر زلف ستمکارش نبینم جز جفا شغلش ندانم جز جفا کارش

2 اگرچه با ستمکاران نیامیزند جان و دل مرا آرام جان آمد سر زلف ستمکارش

3 نخرد کس بلای جان و زلفین بلا جویش بلای جان من گشته است و من با جان خریدارش

4 رخ رنگینش بزازست و عطارش خط مشکین عنای من ز بزازش عذاب من ز عطارش

1 رویت از روم نشان دارد و زلفت زحبش نکند عیش مرا جز حبش و روم تو خوش

2 خانه من ز جمال تو چو فردوس شده است خانه فردوس شود با صنم حورا فش

3 آتش عشق توام کرد پرستنده خویش ای همه آب جهان بنده آن یک آتش

4 چندگویی که پرستیدن آتش نه رواست آتش چنگ بیفروز و می عشق بچش

1 شکر بارد همی از ناردانش قمر تابد همی از گلستانش

2 شکر طعم و قمر نور است طبعم همه ساله ز وصف این و آنش

3 کمر بر خیزران بسته ندیدی یکی برخیز و بنگر در میانش

4 زمانه رستخیز آورد بر من ز عشق آن کمر وان خیزرانش

1 در شد چمن باغ به دیبای ملمع پیروزه گل گشت به یاقوت مرصع

2 گر باغ نه روم است و نه بغداد چرا شد پر اطلس واکسون ز دبیقی و ملمع

3 در جلوه نگه کن به عروسان بهاری بر پشت و سر از سبزه و گل چادر و مقنع

4 این باد سحرگاه بدین قطره باران از چاه همی ماه برآرد چو مقنع

1 ای اوج چرخ قصر معالیت را شرف اسلام و دین گرفته به تو نصرت و شرف

2 بر خاتم شرف نسب پاک تو نگین واندر جهان ز خاتم پیغمبران خلف

3 نام تو نعت صورت و فعل تو آمدست چونین بود بلی چو پیمبر بود سلف

4 توفیق تو ستوده تر از علم با عمل تدبیر تو صواب تر از تیر بر هدف

1 دلم را دیده عاشق کرد عاشق که دل را عشق لایق بود لایق

2 مراد از دیده معشوق است معشوق دلم پیوسته عاشق باد عاشق

3 بدان دلبر سپردم دل که دارد جمالش جمله حسن خلایق

4 تو گویی دیده را دیدار خوبی به روی او حوالت کرد خالق

آثار ادیب صابر

11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.