آثار ادیب صابر

صفحه 9 از 11
11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر

1 روی زرینم از اندیشه سیمین بر او چه کنم دیده اگر باز نبینم بر او

2 روی او تازه گل پر بر و رخسار مرا نکند تازه مگر تازه گل پر بر او

3 به لب و بر همه با حور و پری باشم اگر لب من بر لب او باشد و بر بر بر او

4 دلم او دارد و دل جز بر دلبر نشود طوبی او را که چنو ماه بود دلبر او

1 گفتم رسید ماه بزرگ ای رخت چو ماه گفتا دراین مه از رخ من آرزو مخواه

2 گفتم چرا مرا نرسانی به آرزوی گفتا به آرزوت در این ماه نیست راه

3 گفتم سیه به رنگ گناه است زلف تو گفتا گناه و زلف نشاید مگر سیاه

4 گفتم یکی به سوی دو زلفت نگه کنم گفتا گنه بود چه کنی در گنه نگاه

1 ای با تو دلم همه وفا کرده با من دل تو همه جفا کرده

2 نه عهده عاشقی به سر برده نه وعده مردمی وفا کرده

3 ما را به بلای عشق ره داده وآنگه به میان ره رها کرده

4 اول نظر وصال فرموده و آخر به فراق مبتلا کرده

1 نبید روشن و آواز رود و روی چو ماه موکلان صبوح اند بامداد پگاه

2 از این سه دانه درافتند عاشقان در دام وز این سه فتنه گرایند عاقلان به گناه

3 ز دام فتنه و بند گنه چه آگاه است که نیست جان و دل او از این سه چیز آگاه

4 سپیده دم چه به آید چو باد صبح دمید نبید روشن و روی چو ماه و زلف سیاه

1 ای قامتت قیامت سرو چمن شده زلفین تو به بوی چو مشک ختن شده

2 هم قامتت چو صورت تو گشته دلفریب هم زلف تو چو وعده تو پر شکن شده

3 از شرم روی و قد تو ای ماه ماه و سرو این بر فلک گریخته آن بر چمن شده

4 اندر حجاب فتنه بماندم که چشم من مشک تو را بدید حجاب سمن شده

1 ای زرخسار تو در دی تازه گلزار آمده با بهار تو بهار نو پدیدار آمده

2 از بهار چهره تو وزگل رخسار تو دل چو بلبل وقت گل در ناله زار آمده

3 عشق من در خوردن آن گلزار و رخسار آمده است این جمال عالم آن گلزار و رخسار آمده

4 طره تو غمزه تو چهره تو زلف تو هر یکی در دلبری از بهر یک کار آمده

1 عشقت ز بس که شعبده پیدا کند همی دل را در آرزوی تو شیدا کند همی

2 آزرده ام همیشه من از اشک چشم خویش از بس که راز عشق تو پیدا کند همی

3 خشنودم از خیال تو کز صورت رخت با چشم من حکایت حورا کند همی

4 رومی رخی و باد چو بر زلف تو جهد از مشک ساده شکل چلیپا کند همی

1 نباشی یک زمان از عشق خالی که دایم در بلای زلف و خالی

2 کرا در سر خرد باشد، ندارد سر از سودای زلف و خال خالی

3 همی تا عارض چون بدر بینی به گوژی و نزاری چون هلالی

4 به قد چون الف تا دل سپردی به قامت لاجرم هم شکل دالی

1 صحن چمن که خرم و زیبا شود همی چون درج در و رزمه دیبا شود همی

2 زیباتر است عشرت و خرم تر است عیش تا باغ و سبزه خرم و زیبا شود همی

3 باغ از در تنعم و نزهت شود همی راغ از در نشاط و تماشا شود همی

4 برنا و پیر قصد گل و مل همی کنند زین دهر پیر گشته که برنا شود همی

1 ای زلف یار من زرهی یا زره گری یا پیش تیره غمزه دلبر زره وری

2 هرگز زره ز ره نبرد هیچ خلق را گر تو زره گری به زره چون زره بری

3 نشنیده ام که هیچ زره زهره پرورد بر روی آن صنم زره زهره پروری

4 هاروت خوانمت من و داوود گویمت تا دیدمت که زهره پرست و زره گری

آثار ادیب صابر

11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.