1 چه جوهر است که ماند به چرخ آینه فام بدو دهند مگر گونه چرخ و آینه وام
2 به روی آینه ماند ز روی گونه و رنگ چنانکه آینه ماند به چرخ آینه فام
3 اگر در آینه صورت همی توان دیدن دراو ز چرخ توان دید صورت اجرام
4 همی خروشد و خود بی دهن به وقت خروش همی خرامد و خود بی قدم به وقت خرام
1 قد من شد چو دو زلف به خم دوست بخم دل من شد چو دو چشم دژم دوست دژم
2 دل دژم گشت و قدم چفته وزین گونه بود دیده چون چشم دژم بیند و زلفین بخم
3 عشق زلف و لب معشوق شکیبم بستد پیشه عشق همه وقت چنین بود نعم
4 دل من وقف لب و چشم صنم گشت و سزید کیست کو دل نکند وقف لب و چشم صنم
1 لعبت لاغر میانی دلبر فربه سرین قامتت را سرو جفت و صورتت را مه قرین
2 سرو بالایی و مه سیما و جز من کس ندید ماه را لاغر میان و سرو را فربه سرین
3 سرو کی دارد زبان و اندر زبان شیرین سخن ماه کی دارد دهان و اندر دهان در ثمین
4 قامت توست ای پسر گر سرو می خواهی چنان صورت توست ای صنم گر ماه می جویی چنین
1 بهشت گشت به اردیبهشت و فروردین ز لطف روی هوا و ز سبزه پشت زمین
2 معطر است هوای چمن به نافه مشک مرصع است لباس چمن ز در ثمین
3 زمین ز سبزه تر، چون صحیفه گردون چمن ز شاخ سمن با طویله پروین
4 ندیم و مطرب مستان ز بلبل و قمری بساط و بستر بستان ز نرگس و نسرین
1 وقت بهار نو صفت نو بهار کن خانه ز گل چو بتکده قندهار کن
2 پی بانگار خوش طرب اندر بهار نه می با نگار خوش طرب اندر بهار کن
3 مرغ هزار بانگ برآرد به شاخ گل بر بانگ او نشاط و طرب صد هزار کن
4 رود و سرود و مطرب و می خوش کنند بزم تدبیر جمع کردن این هر چهار کن
1 آمد شکسته دل شده با زلف پرشکن وقت رحیل من بر من دلربای من
2 دستش ز زل مشک پراکنده بر قمر چشمش ز اشک لاله روان کرده بر سمن
3 همچون دهنش دیده پر از در آبدار گفتی همی به دیده رود درش از دهن
4 وهم از خیال او وطن لعلت طراز مغز از نسیم او حسد نافه ختن
1 فروغ لاله و بوی گل و نسیم سمن بتان شدند و بتان را دماغ و دیده شمن
2 شمن به بتکده به کز نگار و نقش بهار چمن به بتکده ماند چمانه گیر و چمن
3 بسوز خرمن اندیشه را که در نوروز صبا همی زبر گل زگل زند خرمن
4 اگر به روز ندیدی بر آسمان پروین به بوستان گذر و در نگر به شاخ سمن
1 جهان جوان شد از این نوبهار تازه جوان بدین جوان نگر و تازه دار جان و روان
2 اگر ز برف سر کوه بود چون سر پیر زعکس لاله سر پیر شد چو روی جوان
3 مگر که خیمه نوشین روان شده است سحاب به زیر خیمه در از سبزه سبز شادروان
4 وگرنه طبع جهان از بهار بهره گرفت به اعتدال طبایع زعدل نوشروان
1 ای تو را مملکت حسن شده زیر نگین نیست چون صورت شیرین تو صورت در چین
2 هست در زیر نگین مملکت عشق مرا تا تو را مملکت حسن بود زیر نگین
3 غرقه فتنه شدستم ز لب و چهره تو که دل و دیده من فتنه برانند و بر این
4 وصف رخسار و لب تو به شکر کردم و ماه ماه روشن شد از این شادی و شکر شیرین
1 روی زرینم از اندیشه سیمین بر او چه کنم دیده اگر باز نبینم بر او
2 روی او تازه گل پر بر و رخسار مرا نکند تازه مگر تازه گل پر بر او
3 به لب و بر همه با حور و پری باشم اگر لب من بر لب او باشد و بر بر بر او
4 دلم او دارد و دل جز بر دلبر نشود طوبی او را که چنو ماه بود دلبر او