آثار ادیب صابر

صفحه 7 از 11
11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر

1 در این برف و سرما چه چیز است لایق شراب مروق رفیق موافق

2 رفیق موافق شراب مروق عزیزند هر روز و هر وقت لایق

3 یکی باده ای خواه چون روی عذرا بر این ابر بارنده چون چشم وامق

4 گر از برف چون روز شد چهره شب یکی آتش افروز چون صبح صادق

1 گر نبودی ماه را بر آسمان هر مه محاق ماه خواندندی تو را خلق زمین بر اتفاق

2 آسمان از دیده من در حسد باشد که هست از جمال تو مراد در دیده ماه بی محاق

3 ماه اگر بر آسمان باشد من اینک بر زمین از مه رخشان تو چون آسمان کردم وثاق

4 زین سپس چون آمسان بی مه نباشم تا مرا هست با وصل تو وصل و از فراق تو فراق

1 گهی حریف خلافی گهی رفیق وفاق نه بر طریق وصالی نه بر طریق فراق

2 نه بر وصال ثبات و نه در فراق صبور نه با جفات قرار و نه با وفا میثاق

3 گهی به خشم به تریاق بر فشانی زهر گهی به صلح به زهر اندر افکنی تریاق

4 شب عتاب تو را کی بود امید سحر مه وصال تو را کی رسد امان ز محاق

1 ای در حسد چشم تو هاروت به بابل من در هوس زهره و هاروت تو بیدل

2 با چهره تو سایه بود تابش زهره وز غمزه تو مایه برد جادوی بابل

3 ماهی و منت ساخته منزل ز دل و جان مه را صنما چاره نباشد ز منازل

4 پیوسته دل و جان مرا سوخته داری کم سوز که نیکو نبود سوخته منزل

1 جز با لب نوشین تو نوشم نشود مل جز با رخ رنگین تو رنگم ندهد گل

2 هر گه که تامل کنم از روی و لب تو در چشم من و جان من آیند گل و مل

3 گر چشم و لبم بی لب و روی تو بمانند هرگز به گل و مل نکنم نیز تامل

4 جانا چو لبت لاله ندارند به گرگان ماها چو رخت سیب نیازند ز آمل

1 آمد ز حوت چشمه خورشید در حمل بنگر که در حمل چه عجایب کند عمل

2 از برف سرد سبزه خرم دهد عوض وز بانگ زاغ نغمه بلبل کند بدل

3 گویند بلبلان بدل مطربان سرود خوانند قمریان عوض شاعران غزل

4 باد صبا بدایع صنعت کند نثار حال زمین جواهر فاخر دهد نزل

1 دهان خزینه گوهر شده ست و گوش صدف زنظم و نثر تو ای خواجه امام اجل

2 گه روایت شعر تو راویان تو را همه دهان ز گهر باشد و زبان ز عسل

3 گر آسمان برین خوانمت روا باشد که هست لفظ تو را رتبت علو زحل

4 جبل مکان جواهر شده ست و معدن لعل بدان سبب که تو نسبت کنی همی به جبل

1 مرا بگوی در آن نار دانه به دو نیم چگونه تعبیه کردی دو رسته در یتیم

2 به تیغ عشق دلم را همی دو نیمه کند دو رسته در تو زان نار دانه به دو نیم

3 به ملک جم برسم کز کف تو گیرم جام که شکل زلف و دهانت به جیم ماند و میم

4 خوشا شبا که رسد در وصال تو لب من گهی به خدمت میم و گهی به صحبت جیم

1 رخت به باغ ارم ماند ای بدیع صنم ز خط بنفشه دمیده به گرد باغ ارم

2 رخی که هست به گردش کمند لاله و گل به هیچ حال ز باغ ارم نباشد کم

3 به باغ اگر سمن و نرگس و بنفشه بود زروی و چشم و خطت با همند هر سه به هم

4 رخت ز دیده من دیر دیر دور مدار که باغ تازه نماند چو دیر یابد نم

1 بستد ز من آن پسته دهن دل به دو بادام از پسته و بادام که سازد به از او دام

2 چون پسته گشادم دهن اندر صفت او باشد که به من بگذرد آن چشم چو بادام

3 تا ننگرد این دیده در آن روی چو خورشید چون چرخ نبینند مرا ساعتی آرام

4 گر در نگرم هیچ بدان عارض چون ماه دیده دمدم همچو سپهر از همه اندام

آثار ادیب صابر

11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.