آثار ادیب صابر

صفحه 5 از 11
11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر

1 اگر ندیده ای از مشک پیش لاله سپر همی نگر به سوی آن دو زلف لاله سپر

2 رخش همی به دی از لاله نوبهار کند اگر حذر کند از چشم بد رواست حذر

3 ندید کس که ز هیچ آتشی بنفشه دمید از آتش رخ او چون دمد بنفشه تر

4 اگر شگفت بود لاله شکفته به دی بنفشه ای که ز آتش دمد شگفتی تر

1 بت سرو قدی و سرو سمن بر نگار سخن گوی و ماه سخن ور

2 قد و عارض توست شمشاد و لاله لب و بوسه توست یاقوت و شکر

3 سرین تو و عشق من هست فربه میان تو و صبر من هر دو لاغر

4 من از پای تا سر ز عشقم مرکب تو از پای تا سر ز خسنی مصور

1 چه حلقه هاست بدان زلف تابدار اندر چه غمزه هاست بدان چشم پرخمار اندر

2 ز غمزه هاش تباهی به هوش و عقل اندر ز حلقه هاش سیاهی به قیر و قار اندر

3 چه قندهاست در آن لب که لب همی خایند بتان ز حسرت آن لب به قندهار اندر

4 ز راستی که در آن قامت است پیدا شد مرا ز دیدن او راستی به کار اندر

1 زنایبان رخ و چشم و زلفت ای دلبر یکی گل است و دوم نرگس و سیوم عنبر

2 رخ تو راست ز سلطان نیکویی سه لقب یکی بدیع و دوم درخور و سیوم دلبر

3 همیشه در سر زلفت مجاورند سه چیز یکی شکنج و دوم حلقه و سیوم چنبر

4 لطافت از دولب تو ربوده اند سه آب یکی حیات و دوم زمزم و سیوم کوثر

1 ای رخ و زلفین تو در فتنه دام روزگار کرده ام در عشق تو دل را به کام روزگار

2 روزگار ار روز و شب باشد رخ و زلفین تو روزگاری دیگرند ای من غلام روزگار

3 لاجرم چون روزگار از جور ناسایی دمی آری اندر جور معروف است نام روزگار

4 کرده ام چشم از سرشک لاله گون چون جام می تا می هجرم چشانیدی به جام روزگار

1 خمار داد سرم را به چشم نیم خمار ز من ببرد به زلفین بی قرار قرار

2 اگر به می لب و رخسار او نسب دارد چرا که در دل من جای ساخته است خمار

3 وگر قرار دل من دو زلف او بردند چرا شدند زمن بی قرارتر صد بار

4 وگر به تیر همی قد او نکو ماند چرا شده ست دل من دو نیمه چون سوفار

1 زهی در غمزه چون هاروت ساحر به نور چهره همچون زهره زاهر

2 به چهره جسته ای آزار زهره به غمزه برده ای بازار ساحر

3 جمالت عنصر حسن است و در حسن نشد مثل تو موجود از عناصر

4 جفا از طبع تو رسمی است معهود وفا از خوی تو کاری است نادر

1 چو کهربا شد برگ و چو لعل گشت عصیر گره گره چو زره شد ز باد روی غدیر

2 مشعبدی کند اکنون خزان همی به درست که وصف حال جهان را همی کند تغییر

3 ز مرغزار برون کرد حله کمسان ز جویبار برآهیخت جامه تعبیر

4 خلنده گشت از او باد خاصه در صحرا گزنده گشت از او آب خاصه در شبگیر

1 امارت گرفت افتخاری دگر فرستاد دولت نثاری دگر

2 زیادت شد از بهر فتح و ظفر به میدان مردان سواری دگر

3 سپهر و ستاره بدین بزمگاه ازین به نکردند کاری دگر

4 به ایزد کزین خوبتر روزگار ندیده ست کس روزگاری دگر

1 روزه رفت و رسید عید فراز عود پیش آر و کار عید بساز

2 رمضان را پدید گشت انجام خیز تا خرمی کنیم آغاز

3 روزه از تاختن فرود آسود ساقیا با شراب و جام بتاز

4 آتش محتسب فرو مرده است ای مغنی بلند کن آواز

آثار ادیب صابر

11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.