آثار ادیب صابر

صفحه 4 از 11
11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر

1 چه لعبتی است که او سر بریده خوب آید ز سر بریدن او قدر او بیفزاید

2 کرا بریده شود سر براو ببخشایند ز سر بریدن او کس بر او نبخشاید

3 سخن سرای شود چون بریده شد سر او و گرچه هیچ سخن سر بریده نسراید

4 همیشه حبس کنندش گناه ناکرده عجب در آنکه تن او ز حبس نگزاید

1 زلف تو از مشک و مشک پر گره و بند لب ز عقیق و عقیق پر شکر و قند

2 فتنه قند تو نیکوان خراسان بسته بند تو جاودان دماوند

3 حسن تو روی تو را به نور بپرورد عشق تو جان مرا به نار بیاکند

4 پند دهی کز بلای عشق حذر کن مردم دلداده را چه سود کند پند

1 اگر چه عشق بتان سر به سر بلا باشد دلم به عشق همه ساله مبتلا باشد

2 دلم بلای من و عاشقی بلای دل است بلا که دید که همواره در بلا باشد

3 غلام قامت آنم که قامتم همه سال چو زلف او ز غم زلف او دوتا باشد

4 چو با کلاه و قبا دیدمش یقین گشتم که ماه راکله و سرو را قبا باشد

1 چنین یاری که من دارم به حُسنش یار کی باشد همی بت خوانمش در حسن و بت عیار کی باشد

2 ز بسیاری که حسن اوست دادم دل به عشق او به چونین یار دل دادن ز من بسیار کی باشد

3 ز یار آرام دل خیزد ز می نیروی تن زاید تنم بر می کی آرامد دلم بی یار کی باشد

4 به تیمارم که دستم نیست نه بر دل نه بر دلبر گرم دلبر به دست آید ز دل تیمار کی باشد

1 آمد آن فصل که در وی همه جز مل نخورند و آمد آن روز که مرغان همه جز گل نچرند

2 دلبران بوسه به عشاق دراین فصل دهند بیدلان پرده اندیشه در این فصل درند

3 گل و لاله چو رخ و عراض معشوق شدند عاشقان سوی گل و لاله از آن می نگرند

4 عجب این است که بی می نتوانند شکفت اندر این فصل کسانی که ز می برحذرند

1 آنکه رویت را به حسن روی شیرین آفرید زان لب شیرین غذای جان شیرین آفرید

2 مشک و شب را زینت آن زلف پر آشوب کرد وز من و تو نایب فرهاد و شیرین آفرید

3 آفرینش را ز روی خوب تو تشریف داد آفریننده بدین خوبی تو را زین آفرید

4 غم به جانم ره نیابد چون ببینم روی تو کز رخت جان آفرین داروی غمگین آفرید

1 صورتگران چه حیله و تدبیر کرده اند تا شبه روی و موی تو تصویر کرده اند

2 آخر چو روی و موی تو دلبر نیامده ست آن حال را چه حیله و تدبیر کرده اند

3 بالای و چهره تو به خوبی و دلبری از شهر بلخ کشمر و کشمیر کرده اند

4 حور و پری که هر دو به خوبی مسلم اند یک سوره از جمال تو تفسیر کرده اند

1 سرو سیمینی و سیمین سرو را یاقوت بار جزع من بی سیم و بی یاقوت تو یاقوت بار

2 گرنه قوت از دیده یاقوت بار من گرفت پس چرا آورد سیمین سرو تو یاقوت بار

3 سرو و یاقوتت چو قوت از دیده من یافتند چون مرا ندهی بدان سرو و بدان یاقوت بار

4 منت از خوددار کز قد و لب تو گشته اند هم به قامت هم به قیمت سرو با یاقوت خوار

1 بر روی آفتاب تو آن زلف تابدار ز آسیب باد سلسله گشته است آب وار

2 رخسار آبدار تو را رنگ آتش است زان رنگ دود داد بدان زلف تا بدار

3 زلفت چگونه روی تو را پرنگار کرد بر آب و آتش ار نکند هیچ کس نگار

4 ور رهگذار مور نه بر آب و آتش است خط را به گرد عارض رنگین تو چه کار

آثار ادیب صابر

11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.