آنکه رویت را به حسن روی شیرین از ادیب صابر قصیده 35
1. آنکه رویت را به حسن روی شیرین آفرید
زان لب شیرین غذای جان شیرین آفرید
...
1. آنکه رویت را به حسن روی شیرین آفرید
زان لب شیرین غذای جان شیرین آفرید
...
1. صورتگران چه حیله و تدبیر کرده اند
تا شبه روی و موی تو تصویر کرده اند
...
1. سرو سیمینی و سیمین سرو را یاقوت بار
جزع من بی سیم و بی یاقوت تو یاقوت بار
...
1. بر روی آفتاب تو آن زلف تابدار
ز آسیب باد سلسله گشته است آب وار
...
1. اگر ندیده ای از مشک پیش لاله سپر
همی نگر به سوی آن دو زلف لاله سپر
...
1. بت سرو قدی و سرو سمن بر
نگار سخن گوی و ماه سخن ور
...
1. چه حلقه هاست بدان زلف تابدار اندر
چه غمزه هاست بدان چشم پرخمار اندر
...
1. زنایبان رخ و چشم و زلفت ای دلبر
یکی گل است و دوم نرگس و سیوم عنبر
...
1. ای رخ و زلفین تو در فتنه دام روزگار
کرده ام در عشق تو دل را به کام روزگار
...
1. خمار داد سرم را به چشم نیم خمار
ز من ببرد به زلفین بی قرار قرار
...
1. زهی در غمزه چون هاروت ساحر
به نور چهره همچون زهره زاهر
...
1. چو کهربا شد برگ و چو لعل گشت عصیر
گره گره چو زره شد ز باد روی غدیر
...