آثار ادیب صابر

صفحه 2 از 11
11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر

1 سرو سیمینی و بار سرو سیمین آفتاب جفت لاله ماه داری جفت نسرین آفتاب

2 آفتاب و ماه جفت لاله و نسرین که دید یا کسی دیده ست بار سرو سیمین آفتاب

3 هیچ کس را نیست جز زلفین دلبند تو را چون بخواهد خفت بستر ماه و بالین آفتاب

4 خوشتر از عمری به رخ شیرین تر از جانی به لب اینت خوش دیدار ماه و اینت شیرین آفتاب

1 چند بارم بر فراق دلبران از دیده آب چند باشم آتش تیمار خوبان را کباب

2 تاسرشکم بیشتر شد صبر من کمتر شدست راست پنداری مگر من صبر می بارم نه آب

3 طبع و دستم با دو چیز اندر جهان الفت گرفت طبع با تیمار عشق و دست با جام شراب

4 عاشقی آرد جوانی خرما طبع جوان بی غمی خیزد زمستی حبذامست خراب

1 شب آدینه و من مست و خراب عاشقی در دل و در دست شراب

2 پیش من شمع و من از عشق چو شمع رنج او ز آتش و رنج من از آب

3 صحبت من همه با عشق و نبید الفت من همه با چنگ و رباب

4 مر مرا شنبه و آدینه یکی است که چنین دیده ام از عشق صواب

1 ای خجل با روی و زلفت روز و شب مانده ام با روی و زلفت در عجب

2 رویت از روز است یا روز از رخت شب ز زلف توست یا زلفت ز شب

3 کرده ای از روی روزی مختصر یا سر زلفت شبی شد منتخب

4 روز را ازلاله پوشیدی لباس تا شبت را عنبرین کردی سلب

1 آسمانی است فروزنده به رایی صایب آفتابی است درفشنده به عزمی ثاقب

2 تحفه صدر نبوت شرف دین خدا بومحمد حسن بن علی بوطالب

3 چون قدر هیبت او بر همه اعدا قاهر چون قضا حشمت او در همه معنی غالب

4 عاجز اندر نظر او هنر هر خاطر قاصر اندر سخن او صفت هر خاطب

1 جور از این برکشیده ایوانست که بر او مشتری و کیوانست

2 دم سردی که برکشد مردم هم از این برکشیده ایوانست

3 آدمکی را ز دور این ایوان جور انواع و رنج الوانست

4 گرچه گه سعد و گاه نحس دهد ور چه گه رزق و گاه حرمانست

1 دولت سلطان ما فرمان یزدان آمده ست هر چه سلطان خواست زین دولت همه آن آمده ست

2 هر زمان یزدانش عز نو دهد در مملکت تا سر تیغش معز دین یزدان آمده ست

3 از سلاطین جهان هرگز نیامد در وجود هیچ سلطانی بدین دولت که سلطان آمده ست

4 شاه شاهان پادشا سنجر که سهم خنجرش تاج و تخت و دین و دنیا را نگهبان آمده ست

1 تویی که مهر تو در مهرگان بهار من است که چهره تو گلستان و لاله زار من است

2 مرا ز کم شدن سبزه بس اثر نکند چو خط سبز تو از سبزه یادگار من است

3 بهار و سرو و گل و سوسن ای بهار بتان چو در کنار منی جمله در کنار من است

4 میان جان من و غم نماند هیچ سبب بدان سبب که جمال تو غمگسار من است

1 خوشا وقتا که وقت نوبهار است مساعد روز و میمون روزگار است

2 زمین چون لعبت شمشاد زلف است جهان چون کودک عنبر عذار است

3 کجا پایت برآید گلستان است کجا چشمت برافتد لاله زار است

4 میان باغ پر مشک و عبیر است کران راغ چون نقش و نگار است

1 شمشاد قد و لاله رخ و یاسمین بر است با سرو و گل به قامت و عارض برابر است

2 دایم غلام و چاکر یاقوت و شکرم کو را لب و حدیث ز یاقوت و شکر است

3 گفتم ز خط و زلف تو بر جان من بلاست گفت آن همه بلای تو از مشک و عنبر است

4 چون دیدمش ز کبر به خورشید ننگرم کو خود به چهره چشمه خورشید دیگر است

آثار ادیب صابر

11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.