12 اثر از باب هشتم در آداب صحبت در گلستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب هشتم در آداب صحبت در گلستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سعدی شیرازی / گلستان سعدی شیرازی / باب هشتم در آداب صحبت در گلستان

باب هشتم در آداب صحبت در گلستان سعدی شیرازی

درویش ضعیف حال را در خشکی تنگ سال مپرس که چونی، الا به شرط آن که مرهم ریشش بنهی و معلومی پیشش. ,

2 خری که بینی و باری به گل در افتاده به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش

3 کنون که رفتی و پرسیدیش که چون افتاد میان ببند و چو مردان بگیر دمب خرش

اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی گردد، یعنی آنان که دست قوت ندارند، سنگ خرده نگه دارند تا به وقت فرصت دمار از دماغ ظالم برآرند. ,

2 وَ قَطرٌ عَلیٰ قَطرٍ اِذَا اتَّفَقَت نَهرٌ وَ نَهرٌ عَلیٰ نَهرٍ اِذَا اجتَمَعَت بَحرٌ

3 اندک اندک به هم شود بسیار دانه دانه است غله در انبار

دوستی را که به عمری فرا چنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند. ,

2 سنگی به چند سال شود لعل پاره‌ای زنهار تا به یک نفسش نشکنی به سنگ

یکی از لوازم صحبت آن است که خانه بپردازی یا با خانه خدای در سازی. ,

2 حکایت بر مزاج مستمع گوی اگر خواهی که دارد با تو میلی

3 هر آن عاقل که با مجنون نشیند نباید کردنش جز ذکر لیلی

معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد. ,

2 عام نادان پریشان روزگار به ز دانشمند ناپرهیزگار

3 کآن به نابینایی از راه اوفتاد وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد

ای طالب روزی بنشین که بخوری و ای مطلوب اجل مرو که جان نبری. ,

2 جهد رزق ار کنی و گر نکنی برساند خدای عز و جل

3 ور روی در دهان شیر و پلنگ نخورندت مگر به روز اجل

شدت نیکان روی در فرج دارد و دولت بدان سر در نشیب. ,

2 هر که را جاه و دولت است و بدان خاطری خسته در نخواهد یافت

3 خبرش ده که هیچ دولت و جاه به سرای دگر نخواهد یافت

عالم را نشاید که سفاهت از عامی به حلم در گذراند که هر دو طرف را زیان دارد: هیبت این کم شود و جهل آن مستحکم. ,

2 چو با سفله گویی به لطف و خوشی فزون گرددش کبر و گردنکشی

حلم شتر چنان که معلوم است اگر طفلی مهارش گیرد و صد فرسنگ برد، گردن از متابعتش نپیچد. اما اگر دره‌ای هولناک پیش آید که موجب هلاک باشد و طفل آنجا به نادانی خواهد شدن، زمام از کفش در گسلاند و بیش مطاوعت نکند که هنگام درشتی ملاطفت مذموم است و گویند دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند. ,

2 کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک

3 سخن به لطف و کرم با درشتخوی مگوی که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک

جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است. ,

2 چو کنعان را طبیعت بی هنر بود پیمبرزادگی قدرش نیفزود

3 هنر بنمای اگر داری نه گوهر گل از خار است و ابراهیم از آزر

آثار سعدی شیرازی

12 اثر از باب هشتم در آداب صحبت در گلستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب هشتم در آداب صحبت در گلستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی