1 این باد و بروت و نخوت اندر بینی آن روز که از عمل بیفتی بینی
1 الهی عاقبت محمود گردان به حق صالحان و نیکمردان
1 چه داند خوابناک مست مخمور که شب را چون به روز آورد رنجور
1 اگر بریان کند بهرام، گوری نه چون پای ملخ باشد ز موری
1 از بهر دل یکی به دست آوردن مطبوع نباشد دگری آزردن
1 اگر بواب و سرهنگان هم از درگه برانندت ازان بهتر که در پهلوی مجهولی نشانندت
1 به شکر آنکه تو در خانهای و اهلت پیش نظر دریغ مدار از مسافر درویش
1 غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد ازو درست نیاید غم غریبان خورد
1 گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ چه سود که باز میگذاری به دریغ؟
1 گر سفله به مال و جاه از آزاده بهست سگ نیز به صید از آدمیزاده بهست