گر ز هفت آسمان گزند آید از سعدی شیرازی مفرد 25
1. گر ز هفت آسمان گزند آید
راست بر عضو مستمند آید
...
1. گر ز هفت آسمان گزند آید
راست بر عضو مستمند آید
...
1. در گرگ نگه مکن که بزغاله برد
یک روز ببینی که پلنگش بدرد
...
1. بشنو که من نصیحت پیران شنیدهام
پیش از تو خلق بوده و بعد از تو بودهاند
...
1. مرغ جایی رود که چینه بود
نه به جایی رود که چی نبود
...
1. خورشید که بر جامهٔ درویش افتد
از بخت نگونش ابر در پیش افتد
...
1. تواضع گر چه محبوبست و فضل بیکران دارد
نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد
...
1. نه هر بیرون که بپسندی درونش همچنان باشد
بسا حلوای صابونی که زهرش در میان باشد
...
1. سگ هم از کوچکی پلید بود
اصل ناپاک از او پدید بود
...
1. شادمانی مکن که دشمن مرد
تو هم از مرگ جان نخواهی برد
...
1. گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود
مشنو که چشم آدمی تنگ پر شود
...
1. هر که دندان به خویشتن بنهاد
خیر دیگر به کس نخواهد داد
...
1. بخت در اول فطرت چو نباشد مسعود
مقبل آن نیست که در حال بمیرد مولود
...