1 به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان سه کس برند رسول و غریب و بازرگان
1 نیافرید خدایت به خلق حاجتمند به شکر نعمت حق در به روی خلق مبند
1 خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست با هر که در اوفتی چنان باش که اوست
1 خفتی و به خفتنت پراکنده شدیم برخاستی و به دیدنت زنده شدیم
1 چه کندمالک مختار که فرمان ندهد چه کند بنده که سر بر خط فرمان ننهد
1 میمیرم و همچنان نظر بر چپ و راست تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟
2 از روی نکو صبر نمیشاید کرد لیکن نه به اختیار میباید کرد
3 میشنیدم به حسن چون قمری چون بدیدم از آن تو خوبتری
4 و رب غلام صائم بطنه خلا و میزانه من سؤ فعلته امتلا
1 گر بلندت کسی دهد دشنام به که ساکن دهی جواب سلام
1 هر که گوید کلاغ چون بازست نشنوندش که دیدهها بازست
1 کوتهنظران را نبود جز غم خویش صاحبنظران را غم بیگانه و خویش
1 دولت جاوید به طاعت درست سود مسافر به بضاعت درست