ای دل به کام خویش جهان از سعدی شیرازی قصیده 30
1. ای دل به کام خویش جهان را تو دیده گیر
در وی هزار سال چو نوح آرمیده گیر
...
1. ای دل به کام خویش جهان را تو دیده گیر
در وی هزار سال چو نوح آرمیده گیر
...
1. خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز
رسیده بر سر الله اکبر شیراز
...
1. شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز
ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز
...
1. شکر و فضل خدای عزوجل
که امیر بزرگوار اجل
...
1. هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل
به صورتی ندهد صورتیست لایعقل
...
1. ان هوی النفس یقد العقال
لایتهدی و یعی ما یقال
...
1. توانگری نه به مالست پیش اهل کمال
که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال
...
1. بسی صورت بگردیدست عالم
وزین صورت بگردد عاقبت هم
...
1. خدای را چه توان گفت شکر فضل و کرم
بدین نظر که دگرباره کرد بر عالم
...
1. المنةلله که نمردیم و بدیدیم
دیدار عزیزان و به خدمت برسیدیم
...