احمدالله تعالی که به از سعدی شیرازی قصیده 21
1. احمدالله تعالی که به ارغام حسود
خیل بازآمد و خیرش به نواصی معقود
...
1. احمدالله تعالی که به ارغام حسود
خیل بازآمد و خیرش به نواصی معقود
...
1. مطرب مجلس بساز زمزمهٔ عود
خادم ایوان بسوز مجمرهٔ عود
...
1. تو را ز دست اجل کی فرار خواهد بود
فرارگاه تو دارالقرار خواهد بود
...
1. روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
وانها که کردهایم یکایک عیان شود
...
1. بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
...
1. به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
...
1. کجا همی رود این شاهد شکر گفتار؟
چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار؟
...
1. بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیار
...
1. نظر دریغ مدار از من ای مه منظور
که مه دریغ نمیدارد از خلایق نور
...