8 اثر از قصاید در مواعظ سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در مواعظ سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در مواعظ سعدی شیرازی

1 تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین که نقش روی تو بستست و چشم و زلف و جبین

2 چنانکه در نظری در صفت نمی‌آیی منت چه وصف بگویم تو خود در آینه بین

3 مه از فروغ تو بر آسمان نمی‌تابد چه جای ماه که خورشید لایکاد یبین

4 خدای تا گل آدم سرشت و خلق نگاشت سلاله‌ای چو تو دیگر نیافرید از طین

1 ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی

2 تا کی این باد کبر و آتش خشم شرم بادت که قطرهٔ آبی

3 کهل گشتی و همچنان طفلی شیخ بودی و همچنان شابی

4 تو به بازی نشسته و ز چپ و راست می‌رود تیر چرخ پرتابی

1 در بهشت گشادند در جهان ناگاه خدا به چشم عنایت به خلق کرد نگاه

2 امید بسته برآمد صباح خیر دمید به دور دولت سلجوقشاه سلغرشاه

3 چو ماه روی مسافر که بامداد پگاه درآید از در امیدوار چشم به راه

4 شمایلی که نیاید به وصف در اوهام خصایصی که نگنجد به ذکر در افواه

1 به نوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای کنون که نوبتِ تست ای ملک به عدل گرای

2 چه دوستی کند ایام؟ اندک اندک بخش که بار بازپسین دشمنیست جمله ربای؟

3 چه مایه بر سرِ این مُلک سروران بودند چو دورِ عمر به سر شد درآمدند از پای

4 تو مرد باش و ببر با خود آنچه بتوانی که دیگرانش به حسرت گذاشتند به جای

1 چه دعا گویمت ای سایهٔ میمون همای یارب این سایه بسی بر سر اسلام بپای

2 جود پیدا و وجود از نظر خلق نهان نام در عالم و خود در کنف ستر خدای

3 در سراپردهٔ عصمت به عبادت مشغول پادشاهان متوقف به در پرده‌سرای

4 آفتاب اینهمه شمع از پی و مشعل در پیش دست بر سینه نهندش که به پروانه درآی

1 به خرمی و به خیر آمدی و آزادی که از صروف زمان در امان حق بادی

2 به اتفاق همایون و طلعت میمون دری ز شادی بر روی خلق بگشادی

3 به هر مقام که پای مبارکت برسد زمانه را نرسد دست جور و بیدادی

4 بزرگ پیش خداوند بنده‌ای باشد که بندگان خدایش کنند آزادی

1 ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی

2 تا کی این باد کبر و آتش خشم شرم بادت که قطرهٔ آبی

3 کهل گشتی و همچنان طفلی شیخ بودی و همچنان شابی

4 تو به بازی نشسته و ز چپ و راست می‌رود تیر چرخ پرتابی

1 ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری درویشی اختیار کنی بر توانگری

2 ای پادشاه شهر چو وقتت فرا رسد تو نیز با گدای محلت برابری

3 گر پنج نوبتت به در قصر می‌زنند نوبت به دیگری بگذاری و بگذری

4 دنیا زنیست عشوه‌ده و دلستان ولیک با کس به سر همی نبرد عهد شوهری

1 گرین خیال محقق شود به بیداری که روی عزم همایون ازین طرف داری

2 خدای را که تواند گزارد شکر و سپاس یکی منم که به مدحش کنم شکرباری

3 ندید دشمن بی‌طالع آنچه از حق خواست که یار با سر لطف آمدست و دلداری

4 تو یاد هر که کنی در جهان بزرگ شود مگر که دیگرش از یاد خویش بگذاری

1 دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی زنهار بد مکن که نکردست عاقلی

2 این پنج روزه مهلت ایام آدمی آزار مردمان نکند جز مغفلی

3 باری نظر به خاک عزیزان رفته کن تا مجمل وجود ببینی مفصلی

4 آن پنجهٔ کمانکش و انگشت خوشنویس هر بندی اوفتاده به جایی و مفصلی

آثار سعدی شیرازی

8 اثر از قصاید در مواعظ سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در مواعظ سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.