8 اثر از قصاید در مواعظ سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در مواعظ سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در مواعظ سعدی شیرازی

1 شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز

2 مگر ز مدت عمر آنچه مانده دریابی که آنچه رفت به غفلت دگر نیاید باز

3 چنان مکن که به بیچارگی فرومانی کنون که چاره به دست اندرست چاره بساز

4 ز عمرت آنچه به بازیچه رفت و ضایع شد گرت دریغ نیامد، بقیت اندر باز

1 ان هوی النفس یقد العقال لایتهدی و یعی ما یقال

2 خاک من و تست که باد شمال می‌بردش سوی یمین و شمال

3 ما لک فی‌الخیمة مستلقیا وانتهض القوم و شدوا الرحال

4 عمر به افسوس برفت آنچه رفت دیگرش از دست مده بر محال

1 هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل به صورتی ندهد صورتیست لایعقل

2 اگر همین خور و خوابست حاصل از عمرت به هیچ کار نیاید حیات بی‌حاصل

3 از آنکه من به تأمل درو گرفتارم هزار حیف بر آن کس که بگذرد غافل

4 نظر برفت و دل اندر کمند شوق بماند خطا کنند سفیهان و عهده بر عاقل

1 توانگری نه به مالست پیش اهل کمال که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال

2 من آنچه شرط بلاغست با تو می‌گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

3 محل قابل و آنگه نصیحت قائل چو گوش هوش نباشد چه سود حسن مقال

4 به چشم و گوش و دهان آدمی نباشد شخص که هست صورت دیوار را همین تمثال

1 بسی صورت بگردیدست عالم وزین صورت بگردد عاقبت هم

2 عمارت با سرای دیگر انداز که دنیا را اساسی نیست محکم

3 مثال عمر، سر بر کرده شمعیست که کوته باز می‌باشد دمادم

4 و یا برف گدازان بر سر کوه کزو هر لحظه جزوی می‌شود کم

1 این منتی بر اهل زمین بود از آسمان وین رحمت خدای جهان بود بر جهان

2 تا گرد نان روی زمین منزجر شدند گردن نهاده بر خط و فرمان ایلخان

3 اقصای بر و بحر به تأیید عدل او آمد به تیغ حادثه دربارهٔ امان

4 بوی چمن برآمد و برف جبل گداخت گل با شکفتن آمد و بلبل به بوستان

1 خدای را چه توان گفت شکر فضل و کرم بدین نظر که دگرباره کرد بر عالم

2 به دور دولت سلجوقشاه سلغرشاه خدایگان معظم اتابک اعظم

3 سر ملوک زمان پادشاه روی زمین خلیفهٔ پدر و عم به اتفاق اعم

4 زمین پارس دگر فر آسمان دارد به ماه طلعت شاه و ستارگان حشم

1 من آن بدیع صفت را به ترک چون گویم که دل ببرد به چوگان زلف چون گویم

2 گرم به هر سر مویی ملامتی بکنی گمان مبر که تفاوت کند سر مویم

3 تعلقی است مرا با کمان ابروی او اگرچه نیست کمانی به قدر بازویم

4 رقیب گفت برین در چه می‌کنی شب و روز؟ چه می‌کنم؟ دل گم کرده باز می‌جویم

1 جهان بگشتم و آفاق سر به سر دیدم به مردمی که گر از مردمی اثر دیدم

2 مگر که مرد وفادار از جهان گم شد وفا ز مردم این عهد هیچ اگر دیدم

3 ز من مپرس که آخر چه دیدی از دوران هر آن چه دیدم این نکته مختصر دیدم

4 بدین صحیفهٔ مینا به خامهٔ خورشید نبشته یک سخن خوش به آب زر دیدم

1 المنةلله که نمردیم و بدیدیم دیدار عزیزان و به خدمت برسیدیم

2 در رفتن و بازآمدن رایت منصور بس فاتحه خواندیم و به اخلاص دمیدیم

3 تا بار دگر دمدمهٔ کوس بشارت وآوای درای شتران باز شنیدیم

4 چون ماه شب چارده از شرق برآمد رویی که در آن ماه چو نو می‌طلبیدیم

آثار سعدی شیرازی

8 اثر از قصاید در مواعظ سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در مواعظ سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.