1 یارب کمال عافیتت بر دوام باد اقبال و دولت و شرفت مستدام باد
2 سال و مهت مبارک و روز و شبت به خیر بختت بلند و گردش گیتی به کام باد
3 فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست حشر تو با رسول علیهالسلام باد
4 فرزند نیکبخت تو نزد خدا و خلق همچون تو نیک عاقبت و نیک نام باد
1 شد غلامی به جوی کاب آرد آب جوی آمد و غلام ببرد
2 دام هر بار ماهی آوردی ماهی این بار رفت و دام ببرد
1 بیا بگوی که پرویز از زمانه چه خورد برو بپرس که خسرو ازین میانه چه برد
2 گر او گرفت خزاین به دیگران بگذاشت ورین گرفت ممالک به دیگران بسپرد
1 چه سود از دزدی آنگه توبه کردن که نتوانی کمند انداخت بر کاخ
2 بلند از میوه گو کوتاه کن دست که کوته خود ندارد دست بر شاخ
1 شنیدم که بیوهزنی دردمند همی گفت و رخ بر زمین مینهاد
2 هر آن کدخدا را که بر بیوهزن ترحم نباشد زنش بیوه باد
1 جوشن بیار و نیزه و بر گستوان ورد تا روی آفتاب معفر کنم به گرد
2 گر بردبار باشی و هشیار و نیکمرد دشمن گمان برد که بترسیدی از نبرد
1 بیا که پرده برانداختم ز صورت حال من آن نیم که سخن در غلاف خواهم گفت
2 دعای خیر تو گویم گرم نواخت کنی وگر خلاف کنی بر خلاف خواهم گفت
1 دست بر پشت مار مالیدن به تلطف نه کار هشیارست
2 کان بداخلاق بیمروت را سنگ بر سر زدن سزاوار است
1 من هرگز آب چاه ندیدم چنین مداد بر یک ورق نویس که بر هفت بگذرد
2 نی نی ورق چه باشد و کیمخت گوسفند از چرم گاو از سپر جفت بگذرد
1 در سرای به هم کرده از پس پرده مباش غره که هیچ آفریده واقف نیست
2 از آن بترس که مکنون غیب میداند گرش بلند بخوانی وگر نهفته یکیست