هر بد که به خود نمیپسندی از سعدی شیرازی قطعه 593
1. هر بد که به خود نمیپسندی
با کس مکن ای برادر من
1. هر بد که به خود نمیپسندی
با کس مکن ای برادر من
1. هان ای نهاده تیر جفا در کمان حکم
اندیشه کن ز ناوک دلدوز در کمین
1. دوران ملک ظالم و فرمان قاطعش
چندان روان بود که برآید روان او
1. نه نیکان را بد افتادست هرگز
نه بدکردار را فرجام نیکو
1. زمان ضایع مکن در علم صورت
مگر چندان که در معنی بری راه
1. جامع هفت چیز در یک روز
عجبست ار نمیرد آن دابه
1. تا تو فرمان نبری خلق به فرمان نروند
هرگزش نیک نباشد بد نیکی فرمای
1. چنان زندگانی کن ای نیکرای
به وقتی که اقبال دادت خدای
1. نخواهی کز بزرگان جور بینی
عزیز من به خردان برببخشای
1. امید عافیت آنگه بود موافق عقل
که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
1. خداوندان نعمت را کرم هست
ولیکن صبر به بر بینوایی
1. طبیبی را حکایت کرد پیری
که میگردد سرم چون آسیایی