خواجه تشریفم فرستادی از سعدی شیرازی قطعه 569
1. خواجه تشریفم فرستادی و مال
مالت افزون باد و خصمت پایمال
1. خواجه تشریفم فرستادی و مال
مالت افزون باد و خصمت پایمال
1. کسان که تلخی حاجت نیازمودستند
ترش کنند و بتابند روی از اهل سؤال
1. به مرگ خواجه فلان هیچ گم نگشت جهان
که قائمست مقامش نتیجهٔ قابل
1. خطاب حاکم عادل مثال بارانست
چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام
1. ضرورتست که آحاد را سری باشد
وگرنه ملک نگیرد به هیچ روی نظام
1. مراد و مطلب دنیا و آخرت نبرد
مگر کسی که جوانمرد باشد و بسام
1. طبیب و تجربت سودی ندارد
چو خواهد رفت جان از جسم مردم
1. مردکی غرقه بود در جیحون
در سمرقند بود پندارم
1. سگی شکایت ایام بر کسی میکرد
نبینیام که چه برگشته حال و مسکینم
1. لحا الله بعض الناس یأتی جهالة
الی ساق محبوب یشبه بالبرد
1. مثل وقوفک عندالله فی ملاء
یوم التغابن و استیقظ لمزدجر
1. یا اسعد الناس جدا ما سعی قدم
الیک الا اراد الله اسعاده