ملکداری با دیانت باید از سعدی شیرازی قطعه 557
1. ملکداری با دیانت باید و فرهنگ و هوش
مست و غافل کی تواند؟ عاقل و هشیار باش
1. ملکداری با دیانت باید و فرهنگ و هوش
مست و غافل کی تواند؟ عاقل و هشیار باش
1. پادشاهان پاسبانانند مر درویش را
پند پیران تلخ باشد بشنو و بدخو مباش
1. پروردگار خلق خدایی به کس نداد
تا همچو کعبه روی بمالند بر درش
1. دل مبند ای حکیم بر دنیا
که نه چیزیست جاه مختصرش
1. شجر مقل در بیابانها
نرسد هرگز آفتی به برش
1. ای که دانش به مردم آموزی
آنچه گویی به خلق خود بنیوش
1. دوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
1. مشمر برد ملک آن پادشاه
که وی را نباشد خردمند پیش
1. مگسی گفت عنکبوتی را
کاین چه ساقست و ساعد باریک
1. پیدا شود که مرد کدامست و زن کدام
در تنگنای حلقهٔ مردان به روز جنگ
1. دشمنت خود مباد وگر باشد
دیده بردوخته به تیر خدنگ
1. چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند
میان عالم و جاهل تألفست محال