روز گم گشتن فرزند مقادیر از سعدی شیرازی قطعه 533
1. روز گم گشتن فرزند مقادیر قضا
چاه دروازهٔ کنعان به پدر ننماید
1. روز گم گشتن فرزند مقادیر قضا
چاه دروازهٔ کنعان به پدر ننماید
1. صانع نقشبند بی مانند
که همه نقش او نکو آید
1. یکی نصیحت درویشوار خواهم کرد
اگر موافق شاه زمانه میآید
1. ای غره به رحمت خداوند
در رحمت او کسی چه گوید
1. بندگان را ز حد به در منواز
این سخن سهل تستری گوید
1. بود در خاطرم که یک چندی
گرچه هستم به اصل و دانش حر
1. برای ختم سخن دست بر دعا داریم
امیدوار قبول از مهیمن غفار
1. به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن
زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار
1. بردند پیمبران و پاکان
از بیادبان جفای بسیار
1. حدیث وقف به جایی رسید در شیراز
که نیست جز سلسل البول را در او ادرار
1. چو رنج برنتوانی گرفتن از رنجور
قدم ز رفتن و پرسیدنش دریغ مدار
1. خداوند کشور خطا میکند
شب و روز ضایع به خمر و خمار