نکنی دفع ظالم از مظلوم از سعدی شیرازی قطعه 497
1. نکنی دفع ظالم از مظلوم
تا دل خلق نیک بخراشند
1. نکنی دفع ظالم از مظلوم
تا دل خلق نیک بخراشند
1. هر کجا دردمندی از سر شوق
گوش بر نالهٔ حمام کند
1. حاکم ظالم به سنان قلم
دزدی بیتیر و کمان میکند
1. ز دور چرخ چه نالی ز فعل خویش بنال
که از گزند تو مردم هنوز مینالند
1. نفس ظالم، مثال زنبورست
که جهانش ز دست مینالند
1. آسیا سنگ ده هزار منی
به دور مرد از کمر بگردانند
1. بدین الحان داودی عجب نیست
که مرغان هوا حیران بمانند
1. چو نیکبخت شدی ایمن از حسود مباش
که خار دیدهٔ بدبخت نیکبختانند
1. رسم و آیین پادشاهانست
که خردمند را عزیز کنند
1. نشان آخر عهد و زوال ملک ویست
که در مصالح بیچارگان نظر نکند
1. آنکه در حضرت بیچون تو قربی دارد
گر جهانی به هم آید به بعیدش نکنند
1. دامن آلوده اگر خود همه حکمت گوید
به سخن گفتن زیباش بدان به نشوند