آنان که پریروی و شکر گفتارند از سعدی شیرازی رباعی 60
1. آنان که پریروی و شکر گفتارند
حیفست که روی خوب پنهان دارند
1. آنان که پریروی و شکر گفتارند
حیفست که روی خوب پنهان دارند
1. آن کودک لشکری که لشکر شکند
دایم دل ما چو قلب کافر شکند
1. کس عیب نظر باختن ما نکند
زیرا که نظر داعی تنها نکند
1. مجنون اگر احتمال لیلی نکند
شاید که به صدق عشق دعوی نکند
1. آن درد ندارم که طبیبان دانند
دردیست محبت که حبیبان دانند
1. مردان نه بهشت و رنگ و بو میخواهند
یا موی خوش و روی نکو میخواهند
1. هر چند که عیبم از قفا میگویند
دشنام و دروغ و ناسزا میگویند
1. با دوست به گرمابه درم خلوت بود
وانروی گلینش گل حمام آلود
1. من دوش قضا یار و قدر پشتم بود
نارنج زنخدان تو در مشتم بود
1. داد طرب از عمر بده تا برود
تا ماه برآید و ثریا برود
1. سودای تو از سرم به در مینرود
نقشت ز برابر نظر مینرود
1. من گر سگکی زان تو باشم چه شود؟
خاری ز گلستان تو باشم چه شود؟