آهو بره را که شیر در پی از سعدی شیرازی رباعی 48
1. آهو بره را که شیر در پی باشد
بیچاره چه اعتماد بر وی باشد؟
1. آهو بره را که شیر در پی باشد
بیچاره چه اعتماد بر وی باشد؟
1. ما را به چه روی از تو صبوری باشد
یا طاقت دوستی و دوری باشد
1. مشنو که مرا از تو صبوری باشد
یا طاقت دوستی و دوری باشد
1. آن خال حسن که دیدمی خالی شد
وان لعبت با جمال جمالی شد
1. دانی که چرا بر دهنم راز آمد
مرغ دلم از درون به پرواز آمد؟
1. روزی نظرش بر من درویش آمد
دیدم که معلم بداندیش آمد
1. گفتم شب وصل و روز تعطیل آمد
کان شوخ دوان دوان به تعجیل آمد
1. وقت گل و روز شادمانی آمد
آن شد که به سرما نتوانی آمد
1. در چشم من آمد آن سهی سرو بلند
بربود دلم ز دست و در پای افکند
1. در خرقهٔ توبه آمدم روزی چند
چشمم به دهان واعظ و گوش به پند
1. گویند مرو در پی آن سرو بلند
انگشت نمای خلق بودن تا چند؟
1. کس با تو عدو محاربت نتواند
زیرا که گرفتار کمندت ماند