77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 این خط شریف از آن بنان است وین نقل حدیث از آن دهان است

2 این بوی عبیر آشنایی از ساحت یار مهربان است

3 مهر از سر نامه برگرفتم گفتی که سر گلابدان است

4 قاصد مگر آهوی ختن بود کش نافهٔ مشک در میان است

1 چه روی است آن که پیش کاروان است مگر شمعی به دست ساروان است

2 سلیمان است گویی در عماری که بر باد صبا تختش روان است

3 جمال ماه پیکر بر بلندی بدان ماند که ماه آسمان است

4 بهشتی صورتی در جوف محمل چو برجی کآفتابش در میان است

1 شراب از دست خوبان سلسبیلست و گر خود خون میخواران سبیلست

2 نمی‌دانم رطب را چاشنی چیست همی‌بینم که خرما بر نخیلست

3 نه وسمست آن به دلبندی خضیبست نه سرمست آن به جادویی کحیلست

4 سرانگشتان صاحب دل فریبش نه در حنا که در خون قتیلست

1 امشب به راستی شب ما روز روشن است عید وصال دوست علی رغم دشمن است

2 باد بهشت می‌گذرد یا نسیم باغ یا نکهت دهان تو یا بوی لادن است

3 هرگز نباشد از تن و جانت عزیزتر چشمم که در سرست و روانم که در تن است

4 گردن نهم به خدمت و گوشت کنم به قول تا خاطرم معلق آن گوش و گردن است

1 کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست

2 غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست

3 تنها دل منست گرفتار در غمان یا خود در این زمانه دل شادمان کمست

4 زین سان که می‌دهد دل من داد هر غمی انصاف ملک عالم عشقش مسلمست

1 یارا بهشت صحبت یاران همدمست دیدار یار نامتناسب جهنمست

2 هر دم که در حضور عزیزی برآوری دریاب کز حیات جهان حاصل آن دمست

3 نه هر که چشم و گوش و دهان دارد آدمیست بس دیو را که صورت فرزند آدمست

4 آنست آدمی که در او حسن سیرتی یا لطف صورتیست دگر حشو عالمست

1 هزار سختی اگر بر من آید آسان است که دوستی و ارادت هزار چندان است

2 سفر دراز نباشد به پای طالب دوست که خار دشت محبت گل است و ریحان است

3 اگر تو جور کنی جور نیست تربیتست و گر تو داغ نهی داغ نیست درمان است

4 نه آبروی که گر خون دل بخواهی ریخت مخالفت نکنم آن کنم که فرمان است

1 دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست

2 یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست

3 آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست

4 پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطلست

1 بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است ای مجلسیان راه خرابات کدام است

2 هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند ما را غمت ای ماه پری چهره تمام است

3 برخیز که در سایه سروی بنشینیم کان جا که تو بنشینی بر سرو قیام است

4 دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست وان خال بناگوش مگر دانه دام است

1 این باد بهار بوستان است یا بوی وصال دوستان است

2 دل می‌برد این خط نگارین گویی خط روی دلستان است

3 ای مرغ به دام دل گرفتار بازآی که وقت آشیان است

4 شب‌ها من و شمع می‌گدازیم این است که سوز من نهان است

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی