آثار سعدی شیرازی

صفحه 10 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 یار من آن که لطف خداوند یار اوست بیداد و داد و رد و قبول اختیار اوست

2 دریای عشق را به حقیقت کنار نیست ور هست پیش اهل حقیقت کنار اوست

3 در عهد لیلی این همه مجنون نبوده‌اند وین فتنه برنخاست که در روزگار اوست

4 صاحبدلی نماند در این فصل نوبهار الا که عاشق گل و مجروح خار اوست

1 بتا هلاک شود دوست در محبت دوست که زندگانی او در هلاک بودن اوست

2 مرا جفا و وفای تو پیش یک سان است که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست

3 مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زاده‌ست دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست

4 هر آنچه بر سر آزادگان رود زیباست علی‌الخصوص که از دست یار زیباخوست

1 گر کسی سرو شنیده‌ست که رفته‌ست این است یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است

2 نه بلندیست به صورت که تو معلوم کنی که بلند از نظر مردم کوته‌بین است

3 خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات عاشقی کار سری نیست که بر بالین است

4 همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت وآنچه در خواب نشد چشم من و پروین است

1 سفر دراز نباشد به پای طالب دوست که زنده ابدست آدمی که کشته اوست

2 شراب خورده معنی چو در سماع آید چه جای جامه که بر خویشتن بدرد پوست

3 هر آن که با رخ منظور ما نظر دارد به ترک خویش بگوید که خصم عربده جوست

4 حقیر تا نشماری تو آب چشم فقیر که قطره قطره باران چو با هم آمد جوست

1 مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست که راحت دل رنجور بی‌قرار منست

2 به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر گرش به خواب ببینم که در کنار منست

3 اگر معاینه بینم که قصد جان دارد به جان مضایقه با دوستان نه کار منست

4 حقیقت آن که نه درخورد اوست جان عزیز ولیک درخور امکان و اقتدار منست

1 سرمست درآمد از درم دوست لب خنده زنان چو غنچه در پوست

2 چون دیدمش آن رخ نگارین در خود به غلط شدم که این اوست

3 رضوان در خلد باز کردند کز عطر مشام روح خوش بوست

4 پیش قدمش به سر دویدم در پای فتادمش که ای دوست

1 هزار سختی اگر بر من آید آسان است که دوستی و ارادت هزار چندان است

2 سفر دراز نباشد به پای طالب دوست که خار دشت محبت گل است و ریحان است

3 اگر تو جور کنی جور نیست تربیتست و گر تو داغ نهی داغ نیست درمان است

4 نه آبروی که گر خون دل بخواهی ریخت مخالفت نکنم آن کنم که فرمان است

1 ز من مپرس که در دست او دلت چونست ازو بپرس که انگشت‌هاش در خونست

2 وگر حدیث کنم تندرست را چه خبر که اندرون جراحت رسیدگان چونست

3 به حسن طلعت لیلی نگاه می‌نکند فتاده در پی بیچاره‌ای که مجنونست

4 خیال روی کسی در سرست هر کس را مرا خیال کسی کز خیال بیرونست

1 بخت جوان دارد آن که با تو قرین است پیر نگردد که در بهشت برین است

2 دیگر از آن جانبم نماز نباشد گر تو اشارت کنی که قبله چنین است

3 آینه‌ای پیش آفتاب نهادست بر در آن خیمه یا شعاع جبین است

4 گر همه عالم ز لوح فکر بشویند عشق نخواهد شدن که نقش نگین است

1 با همه مهر و با منش کینست چه کنم حظ بخت من اینست

2 شاید ای نفس تا دگر نکنی پنجه با ساعدی که سیمینست

3 ننهد پای تا نبیند جای هر که را چشم مصلحت بینست

4 مثل زیرکان و چنبر عشق طفل نادان و مار رنگینست

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی