بر من که صبوحی زدهام خرقه از سعدی شیرازی غزل 77
1. بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
1. بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
1. امشب به راستی شب ما روز روشن است
عید وصال دوست علی رغم دشمن است
1. این باد بهار بوستان است
یا بوی وصال دوستان است
1. این خط شریف از آن بنان است
وین نقل حدیث از آن دهان است
1. چه روی است آن که پیش کاروان است
مگر شمعی به دست ساروان است
1. هزار سختی اگر بر من آید آسان است
که دوستی و ارادت هزار چندان است
1. مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
که راحت دل رنجور بیقرار منست
1. ز من مپرس که در دست او دلت چونست
ازو بپرس که انگشتهاش در خونست
1. با همه مهر و با منش کینست
چه کنم حظ بخت من اینست
1. بخت جوان دارد آن که با تو قرین است
پیر نگردد که در بهشت برین است
1. گر کسی سرو شنیدهست که رفتهست این است
یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است