آثار سعدی شیرازی

صفحه 12 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست بر خوردن از درخت امید وصال دوست

2 بختم نخفته بود که از خواب بامداد بختم نخفته بود که از خواب بامداد

3 از دل برون شو ای غم دنیا و آخرت یا خانه جای رخت بود یا مجال دوست

4 خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست

1 این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست

2 دل زنده می‌شود به امید وفای یار جان رقص می‌کند به سماع کلام دوست

3 تا نفخ صور بازنیاید به خویشتن هرک اوفتاد مست محبت ز جام دوست

4 من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم هیچ ارمغانیی نبرم جز سلام دوست

1 گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست

2 مردم هلال عید بدیدند و پیش ما عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست

3 ما را دگر به سرو بلند التفات نیست از دوستی قامت بااعتدال دوست

4 زان بیخودم که عاشق صادق نباشدش پروای نفس خویشتن از اشتغال دوست

1 مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست

2 چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم که یاد می‌نکند عهد آشیان ای دوست

3 گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست

4 دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست

1 صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست

2 دوست گر با ما بسازد دولتی باشد عظیم ور نسازد می‌بباید ساختن با خوی دوست

3 گر قبولم می‌کند مملوک خود می‌پرورد ور براند پنجه نتوان کرد با بازوی دوست

4 هر که را خاطر به روی دوست رغبت می‌کند بس پریشانی بباید بردنش چون موی دوست

1 شادی به روزگار گدایان کوی دوست بر خاک ره نشسته به امید روی دوست

2 گفتم به گوشه‌ای بنشینم ولی دلم ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست

3 صبرم ز روی دوست میسر نمی‌شود دانی طریق چیست تحمل ز خوی دوست

4 ناچار هر که دل به غم روی دوست داد کارش به هم برآمده باشد چو موی دوست

1 زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست که از خدای بر او نعمتی و آلاییست

2 هر آن که با تو دمی یافتست در همه عمر نیافتست اگرش بعد از آن تمناییست

3 هر آن که رای تو معلوم کرد و دیگربار برای خود نفسی می‌زند نه بس‌راییست

4 نه عاشقست که هر ساعتش نظر به کسی نه عارفست که هر روز خاطرش جاییست

1 مرا خود با تو چیزی در میان هست و گر نه روی زیبا در جهان هست

2 وجودی دارم از مهرت گدازان وجودم رفت و مهرت همچنان هست

3 مبر ظن کز سرم سودای عشقت رود تا بر زمینم استخوان هست

4 اگر پیشم نشینی دل نشانی و گر غایب شوی در دل نشان هست

1 هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست

2 سروها دیدم در باغ و تأمل کردم قامتی نیست که چون تو به دلارایی هست

3 ای که مانند تو بلبل به سخندانی نیست نتوان گفت که طوطی به شکرخایی هست

4 نه تو را از من مسکین نه گل خندان را خبر از مشغله بلبل سودایی هست

1 مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست

2 به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه موییت گرفتاری هست

3 گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کآری هست

4 هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی