آثار سعدی شیرازی

صفحه 13 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست گر دردمند عشق بنالد غریب نیست

2 دانند عاقلان که مجانین عشق را پروای قول ناصح و پند ادیب نیست

3 هر کو شراب عشق نخورده‌ست و درد درد آنست کز حیات جهانش نصیب نیست

4 در مشک و عود و عنبر و امثال طیبات خوشتر ز بوی دوست دگر هیچ طیب نیست

1 آب حیات من است خاک سر کوی دوست گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست

2 ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست

3 داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست

4 دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا گوش من و تا به حشر حلقه هندوی دوست

1 مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست قرین دوست به هر جا که هست خوش جاییست

2 کسی که روی تو دیدست از او عجب دارم که باز در همه عمرش سر تماشاییست

3 امید وصل مدار و خیال دوست مبند گرت به خویشتن از ذکر دوست پرواییست

4 چو بر ولایت دل دست یافت لشکر عشق به دست باش که هر بامداد یغماییست

1 بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست

2 روا بود که چنین بی‌حساب دل ببری مکن که مظلمه خلق را جزایی هست

3 توانگران را عیبی نباشد ار وقتی نظر کنند که در کوی ما گدایی هست

4 به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست

1 مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست

2 چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم که یاد می‌نکند عهد آشیان ای دوست

3 گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست

4 دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست

1 کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست

2 نه حلالست که دیدار تو بیند هر کس که حرامست بر آن کش نظری طاهر نیست

3 همه کس را مگر این ذوق نباشد که مرا کان چه من می‌نگرم بر دگری ظاهر نیست

4 هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد شب وصل من و معشوق مرا آخر نیست

1 جان ندارد هر که جانانیش نیست تنگ عیشست آن که بستانیش نیست

2 هر که را صورت نبندد سر عشق صورتی دارد ولی جانیش نیست

3 گر دلی داری به دلبندی بده ضایع آن کشور که سلطانیش نیست

4 کامران آن دل که محبوبیش هست نیکبخت آن سر که سامانیش نیست

1 با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست دستگاه صبر و پایاب شکیباییم نیست

2 ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست

3 مرد گستاخی نیم تا جان در آغوشت کشم بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست

4 بر گلت آشفته‌ام بگذار تا در باغ وصل زاغ بانگی می‌کنم چون بلبل آواییم نیست

1 هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست

2 در که خواهم بستن آن دل کز وصالت برکنم چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ نیست

3 شاهد ما را نه هر چشمی چنان بیند که هست صنع را آیینه‌ای باید که بر وی زنگ نیست

4 با زمانی دیگر انداز ای که پندم می‌دهی کاین زمانم گوش بر چنگست و دل در چنگ نیست

1 روز وصلم قرار دیدن نیست شب هجرانم آرمیدن نیست

2 طاقت سر بریدنم باشد وز حبیبم سر بریدن نیست

3 مطرب از دست من به جان آمد که مرا طاقت شنیدن نیست

4 دست بیچاره چون به جان نرسد چاره جز پیرهن دریدن نیست

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی