گل است آن یا سمن یا ماه یا از سعدی شیرازی غزل 629
1. گل است آن یا سمن یا ماه یا روی
شب است آن یا شبه یا مشک یا موی
1. گل است آن یا سمن یا ماه یا روی
شب است آن یا شبه یا مشک یا موی
1. مرحبا ای نسیم عنبر بوی
خبری زآن به خشم رفته بگوی
1. وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی
گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی
1. سرو سیمینا به صحرا میروی
نیک بدعهدی که بی ما میروی
1. ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی
وصف جمال آن بت نامهربان بگوی
1. ای که به حسن قامتت سرو ندیدهام سهی
گر همه دشمنی کنی از همه دوستان بهی
1. اگرم حیات بخشی وگرم هلاک خواهی
سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی
1. نشنیدهام که ماهی بر سر نهد کلاهی
یا سرو با جوانان هرگز رود به راهی
1. ندانم از من خسته جگر چه میخواهی
دلم به غمزه ربودی دگر چه میخواهی
1. ثنا و حمد بیپایان خدا را
که صنعش در وجود آورد ما را
1. ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
اختیار آن است کاو قسمت کند درویش را