روی گشاده ای صنم طاقت خلق از سعدی شیرازی غزل 552
1. روی گشاده ای صنم طاقت خلق میبری
چون پس پرده میروی پرده صبر میدری
1. روی گشاده ای صنم طاقت خلق میبری
چون پس پرده میروی پرده صبر میدری
1. سرو بستانی تو یا مه یا پری
یا ملک یا دفتر صورتگری
1. کس درنیامدهست بدین خوبی از دری
دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری
1. گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری
1. گر کنم در سر وفات سری
سهل باشد زیان مختصری
1. هرگز این صورت کند صورتگری
یا چنین شاهد بود در کشوری
1. هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
بار دوم ز بار نخستین نکوتری
1. چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
1. خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند دلداری
1. خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
مهربانان روی بر هم وز حسودان برکناری
1. دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری
و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری