آثار سعدی شیرازی

صفحه 23 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 در پای تو افتادن شایسته دمی باشد ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد

2 بسیار زبونی‌ها بر خویش روا دارد درویش که بازارش با محتشمی باشد

3 زین سان که وجود توست ای صورت روحانی شاید که وجود ما پیشت عدمی باشد

4 گر جمله صنم‌ها را صورت به تو مانستی شاید که مسلمان را قبله صنمی باشد

1 گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد ور گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد

2 گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی صورت بدین شگرفی در کفر و دین نباشد

3 لعلست یا لبانت قندست یا دهانت تا در برت نگیرم نیکم یقین نباشد

4 صورت کنند زیبا بر پرنیان و دیبا لیکن بر ابروانش سحر مبین نباشد

1 امروز در فراق تو دیگر به شام شد ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد

2 بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد

3 افسوس خلق می‌شنوم در قفای خویش کاین پخته بین که در سر سودای خام شد

4 تنها نه من به دانه خالت مقیدم این دانه هر که دید گرفتار دام شد

1 خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد نقد امید عمر من در طلب وصال شد

2 گر نشد اشتیاق او غالب صبر و عقل من این به چه زیردست گشت آن به چه پایمال شد

3 بر من اگر حرام شد وصل تو نیست بوالعجب بوالعجب آن که خون من بر تو چرا حلال شد

4 پرتو آفتاب اگر بدر کند هلال را بدر وجود من چرا در نظرت هلال شد

1 آن به که نظر باشد و گفتار نباشد تا مدعی اندر پس دیوار نباشد

2 آن بر سر گنج است که چون نقطه به کنجی بنشیند و سرگشته چو پرگار نباشد

3 ای دوست برآور دری از خلق به رویم تا هیچ کسم واقف اسرار نباشد

4 می خواهم و معشوق و زمینی و زمانی کاو باشد و من باشم و اغیار نباشد

1 مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد چو شمع سوخته روزی در انجمن بکشد

2 به لطف اگر بخرامد هزار دل ببرد به قهر اگر بستیزد هزار تن بکشد

3 اگر خود آب حیاتست در دهان و لبش مرا عجب نبود کان لب و دهن بکشد

4 گر ایستاد حریفی اسیر عشق بماند و گر گریخت خیالش به تاختن بکشد

1 تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد

2 کی شکیبایی توان کردن چو عقل از دست رفت عاقلی باید که پای اندر شکیبایی کشد

3 سروبالای منا گر چون گل آیی در چمن خاک پایت نرگس اندر چشم بینایی کشد

4 روی تاجیکانه‌ات بنمای تا داغ حبش آسمان بر چهره ترکان یغمایی کشد

1 تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد

2 من از دست تو در عالم نهم روی ولیکن چون تو در عالم نباشد

3 عجب گر در چمن برپای خیزی که سرو راست پیشت خم نباشد

4 مبادا در جهان دلتنگ رویی که رویت بیند و خرم نباشد

1 اگر سروی به بالای تو باشد نه چون بشن دلارای تو باشد

2 و گر خورشید در مجلس نشیند نپندارم که همتای تو باشد

3 و گر دوران ز سر گیرند هیهات که مولودی به سیمای تو باشد

4 که دارد در همه لشکر کمانی که چون ابروی زیبای تو باشد

1 جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد یاری که تحمل نکند یار نباشد

2 گر بانگ برآید که سری در قدمی رفت بسیار مگویید که بسیار نباشد

3 آن بار که گردون نکشد یار سبکروح گر بر دل عشاق نهد بار نباشد

4 تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی تا شب نرود صبح پدیدار نباشد

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی