آثار سعدی شیرازی

صفحه 20 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 بازت ندانم از سر پیمان ما که برد باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد

2 چندین وفا که کرد چو من در هوای تو وان گه ز دست هجر تو چندین جفا که برد

3 بگریست چشم ابر بر احوال زار من جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد

4 گفتم لب تو را که دل من تو برده‌ای گفتا کدام دل چه نشان کی کجا که برد

1 آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد نه دل من که دل خلق جهانی دارد

2 به تماشای درخت چمنش حاجت نیست هر که در خانه چنو سرو روانی دارد

3 کافران از بت بی‌جان چه تمتع دارند باری آن بت بپرستند که جانی دارد

4 ابرویش خم به کمان ماند و قد راست به تیر کس ندیدم که چنین تیر و کمانی دارد

1 هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد صد کاروان عالم اسرار بگذرد

2 مست شراب و خواب و جوانی و شاهدی هر لحظه پیش مردم هشیار بگذرد

3 هر گه که بگذرد بکشد دوستان خویش وین دوست منتظر که دگربار بگذرد

4 گفتم به گوشه‌ای بنشینم چو عاقلان دیوانه‌ام کند چو پری وار بگذرد

1 تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد

2 تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد

3 تو پادشاهی گر چشم پاسبان همه شب به خواب درنرود پادشا چه غم دارد

4 خطاست این که دل دوستان بیازاری ولیک قاتل عمد از خطا چه غم دارد

1 کیست آن ماه منور که چنین می‌گذرد تشنه جان می‌دهد و ماء معین می‌گذرد

2 سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای نتوان گفت که زیباتر از این می‌گذرد

3 حور عین می‌گذرد در نظر سوختگان یا مه چارده یا لعبت چین می‌گذرد

4 کام از او کس نگرفتست مگر باد بهار که بر آن زلف و بناگوش و جبین می‌گذرد

1 کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد

2 دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین بلبل خوش سخن و طوطی شکرخا شد

3 که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز مردم از عقل به دربرد که او دانا شد

4 شاخکی تازه برآورد صبا بر لب جوی چشم بر هم نزدی سرو سهی بالا شد

1 هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد

2 آن کس که دلی دارد آراسته معنی گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد

3 گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد

4 آخر نه منم تنها در بادیه سودا عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد

1 بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد دریای آتشینم در دیده موج خون زد

2 خود کرده بود غارت عشقش حوالی دل بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد

3 دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد

4 دیوانگان خود را می‌بست در سلاسل هر جا که عاقلی بود اینجا دم از جنون زد

1 آه اگر دست دل من به تمنا نرسد یا دل از چنبر عشق تو به من وانرسد

2 غم هجران به سویت‌تر از این قسمت کن کاین همه درد به جان من تنها نرسد

3 سروبالای منا گر به چمن برگذری سرو بالای تو را سرو به بالا نرسد

4 چون تویی را چو منی در نظر آید هیهات که قیامت رسد این رشته به هم یا نرسد

1 کدام چاره سگالم که با تو درگیرد کجا روم که دل من دل از تو برگیرد

2 ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد

3 دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن که پیش تیر غمت صابری سپر گیرد

4 چو تلخ عیشی من بشنوی به خنده درآی که گر به خنده درآیی جهان شکر گیرد

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی