خواب خوش من ای پسر دستخوش از سعدی شیرازی غزل 210
1. خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد
نقد امید عمر من در طلب وصال شد
1. خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد
نقد امید عمر من در طلب وصال شد
1. امروز در فراق تو دیگر به شام شد
ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
1. هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد
یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد
1. دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
و آبی از دیده میآمد که زمین تر میشد
1. سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
غلغل ز گل و لاله به یک بار برآمد
1. ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
راست گویی به تن مرده روان بازآمد
1. روز برآمد بلند ای پسر هوشمند
گرم ببود آفتاب خیمه به رویش ببند
1. آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب میگذراند
1. آن سرو که گویند به بالای تو ماند
هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند
1. کسی که روی تو دیدهست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
1. دلم خیال تو را رهنمای میداند
جز این طریق ندانم خدای میداند