1 چو صاحب طالع خویش است مسعود ملک مسعود ابراهیم مسعود
2 به عدل و فضل و جود و حشمت و جاه رسانید است عالم را به مقصود
3 جهانی داندش دانا نه فانی سپاهی خواندش خوانا نه معدود
4 نه چون ذاتش بود کوشنده هر ذات نه چون عود اوفتد بوینده هر عود
1 ساقیا جام دل افروز بیار فتح شه یاد کن و می بگسار
2 فتح قنوج که شمشیرش کرد اندرین فتح شه آورد شکار
3 لشگرش گرد برآورد از خون هیبتش کوه فرو برده به غار
4 شل او بر کتف گرگ نشست جوهر گرگ فرو ماند ز کار
1 ز کسب جاه پدر شاد باد و برخوردار زریر نجم سپه پروری سپهسالار
2 عزیز نامی و اصلی که شاخ نسبت او به جای میوه و گل عز و رفعت آرد بار
3 سپهر همت او را به اوج برده علم زمانه حشمت او را بر آب کرده نگار
4 گه مظالم او حق بلند و باطل پست بر صلابت او دین عزیز و دنیا خوار
1 از جهان آفرین هزار هزار آفرین باد بر سپهسالار
2 بو حلیم زریر شیبانی پیل صفدار و شیر آتش کار
3 آنکه بفراشت شرع را گردن آنکه بفزود ملک را بازار
4 آنکه آسیب تیغ او برسید از لب سند تا به دریا بار
1 عمید دولت عالی و خاص مجلس میر امین گنج شه و حمل بخش حمله پذیر
2 نهاده روی ز حضرت بدین دیار به غزو به طالعی که قضا روبود به فتح بشیر
3 گشاده حشمت او دست عدل بر عالم کشیده هیبت او پای ظلم در زنجیر
4 شمرده دهر بر او خدمت وضیع و شریف سپرده بخت بدو طالع صغیر و کبیر
1 آمد آن شرع را شعار و دثار آمد آن ملک را یمین و یسار
2 خواجه بوسعد کارنامه سعد پشت بابوئیان و روی تبار
3 دولتش در زمانه بسته زمام همتش بر سپهر گشته سوار
4 قاصد عزمش آتشین رگ و پی باره حزمش آهنین بن و بار
1 این بهار طرب نهال سرور که به فرمان شاه شد معمور
2 روضه عشر تست و بیضه لهو موقف رامش است و موضع سور
3 آب او آب زمزم و کوثر خاک او خاک عنبر و کافور
4 شکل او نابسوده دست صبا شبه او ناسپرده پای دبور
1 ای ملک را جمال تو افزوده کار و بار مسعود بیخ و شاخ تو مسعود برگ و بار
2 فرسوده زیر پایه قدر تو آسمان آسوده زیر سایه چتر تو روزگار
3 هم کف ذات جود ترا میغ درفشان هم عکس حزم رای ترا تیغ جزع بار
4 عهد زمانه عهد تو آورده بر کتف دور سپهر دور تو پرورده در کنار
1 ای سرافراز عالم ای منصور وی به صدر تو اختلاف صدور
2 ای بهقدر آسمانِ قایمذات ای به رای آفتاب زاید نور
3 روزگاری وز تو دشمن و دوست به مصیبت رسیده اند و به سور
4 بسته حکم تو در قلوب و رقاب جسته امر تو در سنین و شهور
1 نظام عالم و خورشید ملک و ذات هنر نصیر دولت و پشت هدی و روی ظفر
2 ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم که اختیار خدای است و افتخار بشر
3 سپهر دولت عالیش را کهین برجی است زمین ولایت صافیش را کهین کشور
4 ز حزم اوست بهر کامگاه صد ناظر ز عزم اوست بهر تیردار صد لشکر