9 اثر از قصاید در دیوان اشعار ابوالفرج رونی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ابوالفرج رونی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار ابوالفرج رونی

1 بیار ای پسر ای ساقی کرام از آن شمع فتنه چراغ جام

2 از آن لعل که زردی برد ز روی از آن نوش که تلخی دهد به کام

3 نه پای مهرش سوده از رکاب نه فرق عرضش بوده با لگام

4 ز گرمیش همه ساز عیش گرم ز خامیش همه کار عقل خام

1 عمید دولت عالی و خاص مجلس میر امین گنج شه و حمل بخش حمله پذیر

2 نهاده روی ز حضرت بدین دیار به غزو به طالعی که قضا روبود به فتح بشیر

3 گشاده حشمت او دست عدل بر عالم کشیده هیبت او پای ظلم در زنجیر

4 شمرده دهر بر او خدمت وضیع و شریف سپرده بخت بدو طالع صغیر و کبیر

1 ای سرافراز عالم ای منصور وی به صدر تو اختلاف صدور

2 ای به‌قدر آسمانِ قایم‌ذات ای به رای آفتاب زاید نور

3 روزگاری وز تو دشمن و دوست به مصیبت رسیده اند و به سور

4 بسته حکم تو در قلوب و رقاب جسته امر تو در سنین و شهور

1 از جهان آفرین هزار هزار آفرین باد بر سپهسالار

2 بو حلیم زریر شیبانی پیل صفدار و شیر آتش کار

3 آنکه بفراشت شرع را گردن آنکه بفزود ملک را بازار

4 آنکه آسیب تیغ او برسید از لب سند تا به دریا بار

1 ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب

2 با همت تو وهم نداند برید راه با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب

3 حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک رای ترا نماز برد سال و مه صواب

4 از اوج حق یقین تو تابنده چون سهیل بر دیو شرک تیر تو بارنده چون شهاب

1 فلک در سایه پر حواصل زمین را پر طوطی کرد حاصل

2 هوا بر سیرت ضحاک ظالم گزید آئین نوشروان عادل

3 خزان را با بهار از لعب شطرنج بوجه سهو شد نوبت محامل

4 ز نرگس مانده باغ و جوی مفلس ز لاله گشته کوه و دشت حامل

1 ساقیا جام دل افروز بیار فتح شه یاد کن و می بگسار

2 فتح قنوج که شمشیرش کرد اندرین فتح شه آورد شکار

3 لشگرش گرد برآورد از خون هیبتش کوه فرو برده به غار

4 شل او بر کتف گرگ نشست جوهر گرگ فرو ماند ز کار

1 ای طبع تو فصل بهار خرم ای جود تو اصل نوای عالم

2 ای روی بزرگان آل بابو ای پشت ضعیفان نسل آدم

3 در مدح تو عاجز بنان و خامه بر نام تو عاشق نگین و خاتم

4 حکمت به عدالت عریضه حق امرت به ولایت نتیجه جم

1 میزان فلک قسم شب و روز جدا کرد از روز نوا بستد و شب را به نوا کرد

2 بر سخت به انصاف همین را و همان را چون هر دو به تقویم رسیدند رها کرد

3 نی بی سبب آمد به میان اندر میزان احکام قضا راند و ازین حکم قضا کرد

4 خود حال بدینگونه کجا ماند فردا شب نیز دعا گوید چون روز دعا کرد

1 روزگار عصیر انگور است خم ازو مست و چنک مخمور است

2 خیز تا سوی باغ بشتابیم کز می و میوه اندر او سور است

3 سیب سیمین سلب چو گوی بلور یا چو نوخواسته بر حور است

4 خوش ترش زرد چهره آبی را طبع مرطوب و رنگ محرور است

آثار ابوالفرج رونی

9 اثر از قصاید در دیوان اشعار ابوالفرج رونی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ابوالفرج رونی شعر مورد نظر پیدا کنید.