1 نظام عالم و خورشید ملک و ذات هنر نصیر دولت و پشت هدی و روی ظفر
2 ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم که اختیار خدای است و افتخار بشر
3 سپهر دولت عالیش را کهین برجی است زمین ولایت صافیش را کهین کشور
4 ز حزم اوست بهر کامگاه صد ناظر ز عزم اوست بهر تیردار صد لشکر
1 ای بار خدایا که جهان چون تو ندید است نام تو رسید است به جائی که رسید است
2 کردار تو در جسم جوانمردی جان ست دیدار تو در چشم خردمندی دید است
3 با وهم تو اسرار فلک روی گشاد است با عدل تو اسباب بلا دست کشید است
4 بحری است دلت کورا صد ابر غلام است ابری است کفت کز وی صد بحر چکید است
1 جشن فرخنده فروردین است روز بازار گل و نسرین است
2 آب چون آتش عود افروز است باد چون خاک عبیر آگین است
3 باغ پیراسته گلزار بهشت گلبن آراسته حورالعین است
4 برج ثور است مگر شاخ سمن که گلشن را شبه پروین است
1 ای به ذات تو ملک گشته جلیل وی به نام تو زنده نام خلیل
2 از بیان تو طبع فضل فرح «فره » وز بنان تو چشم جود کحیل
3 پیش حلم تو آب نرم درشت پیش عزم تو برق تیز کلیل
4 دهر با شور هیبت تو جبان بحر با بذل همت تو بخیل
1 شاد باش ای پیشکار دین و دولت شاد باش دایم اندر دین و دولت زفت باش و راد باش
2 رایت اسلام را همنام گشتی دیرزی با تک او هم تک بازاد او همزاد باش
3 ملک را در عدل حاکم عدل را در حق گواه شاه را در عرض نایب عرض را استاد باش
4 هر کجا فریاد خیزد مقصد فریاد شو سایه بر مظلوم گستر آفتاب داد باش
1 سپهر دولت و دین آفتاب هفت اقلیم ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
2 کشید رایت منصور سوی لوهاور به طالعی که تولا کند به دو تقدیم
3 قضا ز هیبت او دیده حال شرع قوی قدر به حشمت او کرده کار شرک سقیم
4 غبار لشکر او بسته راه بادبزان شهاب صولت او خسته جان دیو رجیم
1 گرفت مشرق و مغرب سوار آتش و آب ربود حرص امارت قرار آتش و آب
2 همی شکنجد باد و همی شکافد خاک به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب
3 به خشگ و تر به جهان دربگشت ناظر عقل نیافت اصلی جز مستعار آتش و آب
4 به کارزار منه پیش این دو سلطان پی که کارزار کند کارزار آتش و آب
1 این مبارک پی بنای محکم گردون نهان کرده شاگردیش گردون خوانده او را اوستاد
2 روز و شب در آفتاب و سایه اقبال و بخت جای ابراهیم بن مسعود ابراهیم باد
3 مشرق میدان شاه دین فروز دین پرست دیده بان بارگاه خسرو خسرو نژاد
4 تا جهان را بیخ و شاخ و برگ و بار اندر بقا آتش گرم ست و آب سرد و خاک خشگ و باد
1 آمد آن شرع را شعار و دثار آمد آن ملک را یمین و یسار
2 خواجه بوسعد کارنامه سعد پشت بابوئیان و روی تبار
3 دولتش در زمانه بسته زمام همتش بر سپهر گشته سوار
4 قاصد عزمش آتشین رگ و پی باره حزمش آهنین بن و بار
1 ای نام تو بخشیده بخشنده ارواح آیات رسالت را انفاس تو الواح
2 برنامه دیوان هنر فضل تو عنوان در کشتی دریای سخا رای تو ملاح
3 انعام تو بر خسته دل سایل مرهم احسان تو بر قفل در روزی مفتاح
4 چون قطب فلک عرض ترا راحت ساکن چون جرم قمر سیر ترا سرعت سیاح