1 بیار ای پسر ای ساقی کرام از آن شمع فتنه چراغ جام
2 از آن لعل که زردی برد ز روی از آن نوش که تلخی دهد به کام
3 نه پای مهرش سوده از رکاب نه فرق عرضش بوده با لگام
4 ز گرمیش همه ساز عیش گرم ز خامیش همه کار عقل خام
1 نظام گیرد کار هوا بدین هنگام که دل ز شیر ستاند بدو دو پیکر وام
2 سپهر اگر چه درشت است یابی او را نرم جهان اگر چه حرون است یابی او را رام
3 برون کند خرد از خرده گاه لهو شکیل فرو کشد طرب از طره جای عیش لگام
4 ز عشق یار بجنبد کش و به پیچد دل ز حرص باده به برد لب و به خارد کام
1 سپهر دولت و دین آفتاب هفت اقلیم ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
2 کشید رایت منصور سوی لوهاور به طالعی که تولا کند به دو تقدیم
3 قضا ز هیبت او دیده حال شرع قوی قدر به حشمت او کرده کار شرک سقیم
4 غبار لشکر او بسته راه بادبزان شهاب صولت او خسته جان دیو رجیم
1 روی بازار ملک هفت اقلیم پشت حق بوالمظفر ابراهیم
2 شهریاری که طول عرض فلک همتش را نیامدست جسیم
3 کوه با حلم او به مایه سبک بحر با عزم او بعبره سلیم
4 دولتش را مزاجهای قوی نصرتش را جهادهای عظیم
1 موکب جشن خاص شاه عجم اندر آمد به ساحت عالم
2 چتر میمون ماه پیکر او سایه گسترده بر بنی آدم
3 پی آن بر ملک مبارک باد پیشوای ملوک امام امم
4 آنکه بر ساحل درش دریا جز به تکبیر بر نیارد دم
1 ای قوی رای کدخدای عجم ای به گوهر گزیده تا آدم
2 چرخ عدل تو را هزار بهشت صحن امن تو را هزار آدم
3 شخص با همت تو شخص خیال شیر با هیبت تو شیر علم
4 دولتت را زمانه زیر نگین همتت را سپهر زیر قدم
1 زهی بزرگ عطاراد سرفراز همام تو را رسد که گذاری به فضل و رادی گام
2 تو آن جوادی کز حرص جود معروفت زبان قمقام آید به کار چون صمصام
3 ز شاخ بر تو سایل دو مغزه افشاند بر مبارک آن چون دو مغزه بادام
4 امل ز دریا پرسید چون خیال تو دید که تو کدامی و بخشنده خدای کدام
1 شه باز به حضرت رسید هین یکران مرا برنهید زین
2 تا خوی کند از شرم او زمان چون طی کنم از نعل او زمین
3 آباد بر این چرخ تیز گرد از نور سراپای او عجین
4 هم زور چون شیرانش بر کتف هم موی چون گورانش بر سرین
1 ای سپهسالار شرق ای پشت ملک ای صدر دین ای زریر ای بوحلیم ای کوه حلم ای بحر کین
2 آفتابی تو ز موکب گرد تو ساکن سپهر آسمانی تو به مرکب زیر تو جنبان زمین
3 گر نجستی باد جودت برگ نفشاندی درم ور نرستی نقش نامت بار ناوردی نگین
4 طارمی زد عقل تو بر صحن دانشها بلند آیتی شد بذل تو در شأن روزیها مبین
1 آمد آن تیر ماه سرد سخن گرم در گفتگوی شد با من
2 زیر او در سؤال با من تیز بم من در جواب او الکن
3 نه مرا با تکاب او پایاب نه مرا با گشاد او جوشن
4 عرصهای بنات نعش تنم گشت از او تنگ تر ز شکل پرن