بهوش باش که در بارگاه از رضیالدین آرتیمانی غزل 48
1. بهوش باش که در بارگاه رد و قبول
کمال عین ذواتست و فصل عین فصول
...
1. بهوش باش که در بارگاه رد و قبول
کمال عین ذواتست و فصل عین فصول
...
1. همه دردم همه داغم همه عشقم همه سوزم
همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم
...
1. گلها ز من شکفته مگر بانگ بلبلم
شب چشم من نخفت، مگر شبنم گلم
...
1. با رخ همچو صبح و زلف چو شام
بامدادان بر آی بر لب بام
...
1. چو از جور رقیبان از در او بار میبستم
ره آمد شدن از گریه بر اغیار میبستم
...
1. پلاس تن به بر، از دست غم قبا کردم
به این لباس برش عرض مدعا کردم
...
1. جز در عشق بهر در که شدم خوار شدم
خار بودم همه از عشق تو گلزار شدم
...
1. تا بسر شوری از آن زلف پریشان دارم
نه سر کفر و نه اندیشهٔ ایمان دارم
...
1. زبان در ذکر و دل در فکر آن نامهربان دارم
نمیگردد بچیزی غیر نامش تا زبان دارم
...
1. دور از و بسکه سوزم و سازم
شده نزدیک آنکه بگدازم
...
1. گهی هشیار و گه مست و ملنگم
قلندر مشربم ابدال رنگم
...
1. وصالش دمی گر شود حاصلم
چو نو دولتان بر نتابد دلم
...