10 اثر از غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رضی‌الدین آرتیمانی / غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی

غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی

1 غمزه خونریز و عشوه در پی جان چون توان برد دین ودل ز میان

2 چند از حسرت سراپایت بی‌سر و پا شویم و بی دل و جان

3 چند گیرم ز غم به دندان دست آه از دست آن لب و دندان

4 سرو آزاد جان از ین غم داد که گرفتار توست پیر و جوان

1 ز خواب ناز خیز و فتنه سرکن جهان یکبارگی زیر و زبر کن

2 حذر از کوری خفاش طبعان سری از منظر خورشید در کن

3 نگویم صورتم را بخش معنی مرا از صورت و معنی بدر کن

4 ز پیش این پردهٔ پندار بردار زمین و آسمان زیر و زبر کن

1 مه نامهربانم بی‌گنه دامن کشید از من چه بد کردم، چه بد رفتم، چه بد گفتم چه دید از من

2 سخن میرفت از بیگانگان، از خویشتن رفتم باین ترتیب درس آشنائی را شنید از من

3 بخود بیگانه‌تر امروز دیدم آن ستمگر را مگر در بیخودیها آشنا حرفی شنید از من

4 رضی راه فنا را آنچنان در پیش بگرفتم که واپس ماند بسیاری جنید و بایزید از من

1 مرا دستی است بالا دست گردون که نتوان ز آستینش کرد بیرون

2 منم بر درگهش چون حلقه بر در نه دست اندرون نه پای بیرون

3 هژبرانند اینجٰا خفته در خاک دلیرانند اینجٰا غرقه در خون

4 تن بی‌جان چگونه زنده ماند رضی بی‌ او بگو چون زنده‌ای چون

1 روی یار است یا گل نسرین کوی یار است یا بهشت برین

2 زیر دستت چه آفتاب و چه ماه پایمالت چه آسمان چه زمین

3 چند از حسرت سراپایت بی سرو پا شویم و بی دل ودین

4 همه زنار بر میٰان بندی بشنوی حرفی از گوشه نشین

1 نتوان گذشتن آسان از آن کو گل تا بگردن، گل تا بزانو

2 از دست آن شست مشکل توان رست صیاد ما را سخت است بازو

3 حرف خلاصی فکر محالی است فکری دگر کن حرفی دگر گو

4 دل میربایند جان میستانند شو خان به بازی، شیران به بازو

1 تو بدین چشم شوخ و روی چو ماه ببری دل ز دست سنگ سیاه

2 زیر دستت چه آسمٰان چه زمین پایمالت چه آفتاب و چه ماه

3 روز مستی نمیبریم بسر این زمان آمدیم بر سر راه

4 چون ننالیم که از تماشایش باز گردد بسوی دیده نگاه

1 ای کاش که بود ما نبودی یا بنمودی هر آنچه بودی

2 نگشود ز کعبه در کسی را از ما در دیر را سجودی

3 ز افسانهٔ واعظان فسردیم ای مطرب عاشقان سرودی

4 کی مرد غم تو بودم ای عشق صد بار فزونم ار نمودی

1 کیم از جان خود سیری ز عمر خویش بیزاری سیه روزی، سراسر داغ جانسوزی جگر خواری

2 ندانم لذت آسودگی لیک اینقدر دانم که به باشد دل آزرده از سودای بسیاری

3 بهم شیخ برهمن در خرابات مغان رقصند نه او در بند تسبیحی نه این در بند زناری

4 چه در خلوت چه در کثرت، بهر جا هر که را دیدم نه خالی خلوتی از تو، نه بیرون از تو بازاری

1 این نگه و چشم و زلف و رو که تو داری با دل آسوده سنگ را نگذاری

2 با لبش ای لعل ناب در چه حسابی با رخش ای آفتاب در چه شماری

3 از تو یکی قطره آب بحر محیط است و ز تو یکی ذره ز آفتاب هزاری

4 دین و دل ای پادشاه صورت و معنی ما بتو دادیم، اختیار تو داری

آثار رضی‌الدین آرتیمانی

10 اثر از غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.