1 چون دم از سودای جانان میزنم آتش اندر آب حیوان میزنم
2 شور لیلی طاقتم را طاق کرد همچو مجنون بر بیابان میزنم
3 جرعهٔ دردی بصد خون جگر میکنم پیدا و پنهان میزنم
4 میکشم آهی بیاد لعل او آتش اندر آب حیوان میزنم
1 آنچه من از تو، خدا میبینم همه جا خوف و رجا میبینم
2 با وجود همه نومیدیها همه امید روا میبینم
3 پای تا سر همه عصیان و خطا همه پاداش خطا میبینم
4 دیده بر دوز ز خود تا بینی کز کجٰا تا به کجا میبینم
1 یکدم که دست داده و با هم نشستهایم گوئی بهم بحلقهٔ ماتم نشستهایم
2 از رستخیز فتنهٔ طوفان نه غرقهایم ما را ببین چگونه مسلم نشستهایم
3 هرگز نکردهایم توکل به ناخدا کشتی بجا گذاشته بیغم نشستهایم
4 عالم چنین فراخ چه دلتنگ ماندهایم صحرا چنین گشاده چه در هم نشستهایم
1 آنجا که وصف آن قد و بالا نوشتهایم قرار عجز خویش همانجا نوشتهایم
2 حاصل، دمی زیاد تو غافل نبودهایم یا گفتهایم حرف غمت یا نوشتهایم
3 از سوز اشتیاق نیارم که دم زنم کاتش گرفته دست و قلم تا نوشتهآیم
4 گر حکم سرنوشته سمعناش گفتهایم ور قصد جان نموده اطعنا نوشتهایم
1 دست شوقی با گریبان آشنا میخواستیم جامهٔ جان در غم عشقی فنا میخواستیم
2 دیده گریان، سینه سوزان، دل تپان، جان مضطرب شکر للّه یافتیم آنچ از خدا میخواستیم
3 خود عیان بود آنچه میجستیم او را در نهان پیش ما بود آنچه او را از خدا میخواستیم
4 تا شود بیظرفی این ناحریفان آشکار جرعهای زان بادهٔ مردآزما میخواستیم
1 ما بهر هلاک خود هلاکیم ز الایش آب و خاک پاکیم
2 عین عشقیم و آن حسنیم روح محضیم و جان پاکیم
3 تا دست بهم دهیم خشتیم تا چشم بهم نهیم خاکیم
1 بیرخت گر بگل نظاره کنیم دشنه گردیم و سینه پاره کنیم
2 نه فراموشی و نه یاد کنی خود بفرمای تا چه چاره کنیم
3 آتش عشق تو جهانسوز است هرزه ما از میان کناره کنیم
4 داغ را هم به داغ سینه نهیم زخم راهم به زخم چاره کنیم
1 آموخت ما را آن زلف و گردن زنار بستن، بت سجده کردن
2 آن مار گیسو بر گردن او هر کس که بیند خونش بگردن
3 بس دلفریبند آن چشم و آن زلف آن یک به شادی وین یک به شیون
4 گر از تو بندم دل بر دو گیتی ای حیف از دل ای وای بر من
1 بهار حسن یا بستان عشق است سر کوی تو یا رشک گلستان
2 تف آه است یا باد سموم است سرشک ماست یا باران نیسان
3 بهوش خود نیم معذور دارم که آیم بر سر کویت چو مستان
4 بهشتی چند باشد دوزخ از تو رضی برخیز و عالم کن گلستان
1 حیفم آید که گویدش کس جان از کجا جان و از کجا جانان
2 زیر دست جفای تو زن و مرد پایمال غم تو پیر و جوان
3 دست بر دل ز بیوفائی یار داغ بر تن ز محنت هجران
4 بیوفائی، چه میکنی وعده سست عهدی، چه میکنی پیمان