مگر شور عشقت ز طغیان از رضیالدین آرتیمانی غزل 36
1. مگر شور عشقت ز طغیان نشیند
که بحر سر شکم ز طوفان نشیند
...
1. مگر شور عشقت ز طغیان نشیند
که بحر سر شکم ز طوفان نشیند
...
1. شب دوشم جمالی در نظر بود
کزو هر ذره خورشید دگر بود
...
1. شورش دوشین ما از می و ساغر نبود
هیچ هوائی به جز وصل تو در سر نبود
...
1. چه خواهی ز دفتر تو ای خاک بر سر
چو خشت است بالین و خاکست بر سر
...
1. آن برو رویست یا نور است یا قرص قمر
آن لب لعل است یا جانست یا تنگ شکر
...
1. بیپرده برون میا که بسیار
دین و دل و دست رفته از کار
...
1. چند ز دوران چرخ چند ز هجران یار
سینه شود شعله خیز، دیده شود اشکبار
...
1. آن روی چون ماه آن زلف چون مار
گیرم نمائی، کو تاب دیدار
...
1. شور عشقی کرده بازم بیقرار
باز دل را دادهام بیاختیار
...
1. ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز
یکبار دگر در تف آن آتشم انداز
...
1. چه شور افتاده در دلها ز شیرین لعل خندانش
دریغا خضر ما شرمنده گردد ز آب حیوانش
...
1. مرا چگونه نباشد حضور عیش و فراغ
که زخم بر سر زخم است و داغ بر سر داغ
...