10 اثر از غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رضی‌الدین آرتیمانی / غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی

غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی

1 چشم من چون به روی او باز است در ندانم که بسته یا باز است

2 خاک فرسوده دیده و گوش است لیک خاموش حرف و آواز است

3 تو در گفتگو ببند و ببین که چه درها بروی دل باز است

4 کلهٔ خشک، جام جمشید است نقش الواح گلشن راز است

1 مهر بر روی یار باخته رنگ است ماه پس از حسن آن نگار به تنگ است

2 روز فراقت شدیم دست و گریبان روی فراغت ندیده‌ایم چه رنگ است

3 دل که فروغی ز نور عشق ندارد نیست دگر دل کلیسیای فرنگ است

4 نام مبر آنکه را مقید نام است عشق چه داند کسی که در غم ننگ است

1 چو در دور لبش تقوی حرام است خدایا، دور میخواران کدام است

2 چه گویم از حدیث زلف و رویش چو مشرق مظهر هر صبح و شام است

3 یکی صیاد در دامم فکندنست که فارغ هم ز صید و هم ز دام است

4 یک آهنگ است اگر تو راست بینی که اینجا شعبه و آنجا مقام است

1 عشقی بتازه باز گریبان گرفته است آه این چه آتش است که در جان گرفته است

2 ایدل ز اضطراب زمانی فرو نشین دستم بزور دامن جانان گرفته است

3 آن لعل آبدار ز تسخیر کائنات خاصیت نگین سلیمان گرفته است

4 از هر طرف که میشنوم بانگ غرقه است دریای عشق بین که چه طوفان گرفته است

1 نه پر ز خون جگرم از سپهر مینائی است هلاک جانم ازین بیوفای هر جائی است

2 یکی ببین و یکی جوی و جز یکی مپرست از آن جهت که دو بینی قصور بینائی است

3 وفا و مهر از آن گل طمع مدار ای دل توقع ثمر از بید باد پیمائی است

4 جدا ز خویشتنم زنده یکنفس مپسند که دور از تو هلاکم به از شکیبائی است

1 مرا در دل غم جانانه‌ای هست درون کعبه‌ام بتخانه‌ای هست

2 ز لب مهر خموشی بر ندارم که در زنجیر من دیوانه‌ای هست

3 خراباتم ز مسجد خوشتر آید که آنجا نالهٔ مستانه‌ای هست

4 نمیدانم اگر نار است اگر نور همی دانم که آتش خانه‌ای هست

1 در خاطر آنشوخ مگر ناله اثر داشت کامشب دلم از نالهٔ خود شوق دگر داشت

2 خوش بود سرائیدن بلبل به چمن لیک خود بر سر دیوار غم آهنگ دگر داشت

3 هرگز نه من از کس، نه کس از من نشدی شاد در خلقت من چرخ، رضی تا چه نظر داشت

1 شورت در سر خمار نگذاشت شوقت در دل قرار نگذاشت

2 آسودهٔ روزگار بودیم آن فتنهٔ روزگار نگذاشت

3 آرایش روزگار امروز حسن تو به نو بهار نگذاشت

4 آن پیچش طره بر بنا گوش در هیچ دلی قرار نگذاشت

1 تا از بر چشم آن جوان رفت بینائی چشم ما از آن رفت

2 رفتم که از آن کناره گیرم هر چیز که بود از میٰان رفت

3 دل رفت که دوست کام گردد بیچاره بکام دشمنان رفت

4 از ذوق سمٰاع در خروشم تا نام که باز بر زبان رفت

آثار رضی‌الدین آرتیمانی

10 اثر از غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.