-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف یار از جلوه خط پریشانی شکست از غبار لشکر موران سلیمانی شکست
2 کشتی ما گر چه از موج خطر صد پاره شد تخته ای هر پاره اش بر فرق طوفانی شکست
3 داغ منت چون کلف هرگز نرفت از چهره اش هر که بر خوان فلک چون مه لب نانی شکست
4 اندکی از سینه پر شور ما دارد خبر در کنار زخم هر کس را نمکدانی شکست
5 رو نگرداند ز تیغ آتشین آفتاب هر که در راه طلب چون صبح دامانی شکست
6 دل ز راه عجز و دلدار از سر ناز و غرور هر گلی طرف کلاه اینجا به عنوانی شکست
7 موجهای بحر یکرنگی به هم پیوسته است از شکست خاطر ما کافرستانی شکست
8 از جنون، گفتم قلم بردار از من روزگار در بن هر ناخنم سودا نیستانی شکست
9 از شکست بال، صائب در قفس خون می خورم ای خوشا مرغی که بالش در گلستانی شکست