بیگانگی ز حد رفت ساقی از صائب تبریزی غزل 6640

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

بیگانگی ز حد رفت ساقی می صفا ده

1 بیگانگی ز حد رفت ساقی می صفا ده ما را ز خویش بستان خود را دمی به ما ده

2 از پافتادگانیم در زیر پا نظر کن از دست رفتگانیم دستی به دست ما ده

3 هر چند بوالفضولی است از دور بیش جستن در زیر چشم ما را پیمانه ای جدا ده

4 دیوان ما و خود را مفکن به روز محشر در عذر خشم بیجا یک بوسه بجا ده

5 گر بوسه ای نبخشی، دشنام را چه مانع؟ گر آشنا نگردی پیغام آشنا ده

6 ای پادشاه خوبی در شکر بی نیازی از حسن خود زکاتی گاهی به این گدا ده

7 بی جذبه از تردد کاری نمی گشاید چون برگ که سبک شو خود را به کهربا ده

8 از تیرگی چو صائب محروم از لقایی چندان که می توانی آیینه را جلا ده

عکس نوشته
کامنت
comment