1 زدل رم می کند، چشم بلاجو این چنین باید نمی گردد به مجنون رام، آهو این چنین باید
2 نگه می لغزد از رویش، خرد می لرزد از مویش تکلف برطرف، رو آنچنان مو این چنین باید
3 برآورد از خمار بوی پیراهن عزیزان را بلی همچشم ماه مصر را بو این چنین باید
4 به خود کرده است روی هر دو عالم چون صف مژگان تصرف در خم محراب ابرو این چنین باید
5 نسیم صبح محشر غنچه خسبان را نینگیزد سر ارباب فکرت محو زانو این چنین باید
6 کفن را کشتی دریایی ما بادبان سازد طلبکار حقیقت را تکاپو این چنین باید
7 به وجد آمد زمین و آسمان از شورش صائب می آشامان معنی را هیاهو این چنین باید