- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زاهد ز سبحه در پی تسخیر بوده است خاکش خمیر مایه تزویر بوده است
2 شد رشته حیات ز پیری سبک عنان موی سفید شهپر این تیر بوده است
3 یک دل گشاده از نفس گرم من نشد این باغ پر ز غنچه تصویر بوده است
4 داند که من چه می کشم از تنگنای چرخ چون طعمه هر که در دهن شیر بوده است
5 خون شکایت از لب خورشید می چکد پستان صبحگاه چه بی شیر بوده است
6 حیرت علاقه دو جهان را ز من برید دست ز کار رفته به شمشیر بوده است
7 از تیغ آبدار برد فیض آب خضر هر کس ز زندگانی خود سیر بوده است
8 دیوانه شو که عشرت طفلانه جهان در کوچه سلامت زنجیر بوده است
9 داند به من چه می رود از ترکتاز عشق در راه سیل هر که زمین گیر بوده است
10 صائب به یک پیاله طلا گشت قلب من آب و هوای میکده اکسیر بوده است