1 ز نوبهار جهان زینت تمام گرفت شکوفه روی زمین را به سیم خام گرفت
2 شدند سوخته جانان امیدوار آن روز که داغ لاله به کف جام لعل فام گرفت
3 ز غنچه، مستی بلبل دو روز بیش نبود سزای آن که ز نو کیسه زر به وام گرفت!
4 تهی است جیب و کنارش ز دور باش حیا اگر چه هاله به بر ماه را تمام گرفت
5 نمی توان به نظر کرد عشق را تسخیر محیط را نتواند کسی به دام گرفت
6 چرا به حال غریبان نمی کنی اقبال؟ ترا که صبح بناگوش رنگ شام گرفت
7 سپهر سفله نگردد حجاب، قسمت را صدف ز آب گهر در محیط کام گرفت
8 فغان که گریه شادی نمی تواند شست حلاوتی که لب قاصد از پیام گرفت!
9 شکستگی نرسد خامه ترا صائب! که از تو کار سخن رونق تمام گرفت
دیدگاهها **