1 ز گل محافظت رنگ و بو نمیآید به غیر لطف ز روی نکو نمیآید
2 صفای حسن بتان از دل گداخته است ز آب آینه این شستشو نمیآید
3 ز جنبش مژه آسوده است قربانی تردد از دل بیآرزو نمیآید
4 شود ز بخیه انجم فزون جراحت صبح علاج سینه ما از رفو نمیآید
5 به پای خم برسانید مشت خاک مرا که دستگیری من از سبو نمیآید
6 اگر ز سیل حوادث جهان شود ویران بنای خانهبهدوشی فرونمیآید
7 مریز آب رخ خود برای نان کاین آب چو رفت نوبت دیگر به جو نمیآید
8 دل گداخته شوید غبار هستی را ز چشمه دگر این شستشو نمیآید
9 فغان که شبنم ما همچو نقطه پرگار برون ز دایره رنگ و بو نمیآید
10 زبان عشق نپیچد به حرف طول امل به نوک خامه تقدیر مو نمیآید
11 دلی که ره به مقام رضا برد صائب دگر به هیچ مقامی فرو نمیآید