-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 ز بس به کشتن من تیغ مایل افتاده است هزار مرتبه در پای قاتل افتاده است
2 چو گردباد به گرد سر زمین گردم که به افتادگی من مقابل افتاده است
3 به بال همت گردون نورد من بنگر به این مبین که مرا رخت در گل افتاده است
4 هزار مرحله از کعبه است تا در دل دلت خوش است که بارت به منزل افتاده است
5 غرض ز صحبت دریا کشاکش است چو موج وگرنه گوهر تمکین به ساحل افتاده است
6 زبان شمع مگر مصرعی ز صائب خواند؟ که باز شور قیامت به محفل افتاده است