1 پیر گردیدی و کشت املت زرد نشد بوی کافور شنیدی و دلت سرد نشد
2 آخرین عطر تو کافور ازان می سازند که به مردن دلت از کار جهان سرد نشد
3 بوی کافور ازین مرده دلان می آید که به این طایفه آمیخت که نامرد نشد؟
4 عشق تردست تو صد خانه دل کرد خراب که ز یک سینه نمایان اثر گرد نشد
5 از حوادث دل آزاد چه پروا دارد؟ چهره سرو ز بیداد خزان زرد نشد
6 خام چون سرو به باغ آمد و بیرون شد خام هرکه صائب ز جهان حادثه پرورد نشد
دیدگاهها **